1-چرخ خیاطی بدون خیاط فقط چرخه که میچرخه اما خیاطی نمیکنه.
2-چرخ فلک چرخش میکنه شهر بالا و پایین نمیشه اما آدما بالا و پایین میشن
3-فوتبال بدون تماشاچی فوتبال دستی تو چمن فرش دستیه تو سالن فرش ماشینی
4-کتاب هم دکوری بشه دکوراسیون کتابی بشه دیزاین حسابی بشه اما کتاب دکوری نشه
5-شاعر شعر گفت شعر را شاعر گفت شعری شاعر گفت شاعری شعر گفت
6-برای کوچه بن بست اتوبان هم نقشه داره برای هر بن بستی راهی هست
پنجره را بازمیکنی و میسراید دلتنگی از فصل رویشی نو.بر پرچین خیال انگیز زندگی.پیچک مهربانی میپیچاند بر درخت ریشه از شور مهربانی.و میزداید غمها را در باور زمین.سایه ساری از گلچین سرودن زندگی در فصلی نو و برای تو میماند قصه های زمین در سراشیبی از حرفهایت.قلم بر پیکره خشک زمین جانی تازه میگیرد بر سلول های تراوش مغزی.قلب آهنگ تپیدن نو میگیرد و زمین سرد میشود از گرمای تابشی از کلمات بر ذهن انسان واژه میشود در سطر سطر دلش از شوریدگی های شور انگیز گفتن ها.پنجره را که باز میکنی.زمین حرفی نو دارد و کلمات واژه ای از سرودن.در کجای زندگی حروف را میچینی.زندگی خود حرف هائیست از سرودن برای کلماتی از گفتن ها.و واژه ها جملگانی از دلتنگی زمین میشود بر تاریخ گذشتن از عصر زندگی آجری.و قلم حرف میشود.و جمله بارش رویشی از کلمات.