سهراب که دید برای محل انتخابات برگزار کردند رفت و با شلوار لی ثبت نام کرد.انتخابات با اختیارات بسیار زیاد بود. سهراب برگه رو خوند برداشتن آجر از وسط کوچه.
اگر الی رو دیدی به ما بگو.درباره قلی چه فکر میکنی.کرکره مغازه رو کمک کن بره بالا.مبادا پیرزن محل زنبیل رو تکو تنها ببره تو مدیر محلی میتونی ببری.کمک به تیر چراغ برق در نقش روشنایی محل با سر تراشیده.و... همه رو خوند ثبت نام کرد چون دو تابعیتی بود رد شد.گفتن تو محل دیگه نقش لوستر داری در نقش روشنایی سر.
گفت مجلات بنفش برام حرف بافدن.من اونجا فقط یک بار نقش کلم داشتم. اونم وقتی کلم ها تموم شده بود بنر زدن انداختن گردنم روش نوشته بود کلم ها تموم شد از این بپرسید.و توی شناسنامم سه تا مهر انتخابات هست. یکیش مال انتخابات مصدق بود یکیش مال انتخابات تیم ملی یکیشم بندس لیگا.گفتن نهار چی میخوری. گفت مهمه.گفتن میخوام ببینیم طبقه چی هستی. گفت ما طبقه سیم هستیم. ظهرها که میشه تن باقالی با ماست میخوریم. گفتن طبقه مرفه هستند.باید حداقل استیک با طعم پنیر بخورید. گفت استیک که مرفه میشه. گفت اسکیت منظورمون بود.گفت اسکیت چجوری میشه خورد.گفتن مدیر محل باید کاری کنه که دیگران نتونن کنن. گفت من بلدم.مثلان برم رو تراکتور وایستم بپرم پایین پام بشکنه.گفتن کاری نیست اینکه. گفت بلدم مترو بزنم وسط کوچه. گفتن چجوری.گفت متری شیش و نیمو دیدی. گفتن آره. گفت متری دو نیم رو چی. گفتن نه. گفت منم ندیدم.که صلاحیتش تایید شد چون چیزی دیده که خودشم ندیده.گفت حالا بنر منو کجا بزنم گفتن کاغذ گران شده بزن رو سطل زباله. گفت آتش میزنن. گفت نه مگه فقط سطل آتش میزنن. گفت میگن رای منو پس بده. منم پس نمیدم گنگره سبزی پاک کنی محل هم که نمیشه اشغال کرد میزنم از تیر چراغ برق بالا میرم اونجا میگم رای منو پس بده.گفتن خودت گفت آره. گفتن رد صلاحیت بشه به خودش رای داده.گفت حالا که منو ستاره دار کردید منم شمارو ماه دار میکنم. گفتن چجوری گفت ماهواره میارم بالای تیر چراغ برق وصل میکنم همه ببینن. گفت بازم تو رد صلاحیت میشی.گفت نه اتفاقا رای میارم. میگن این مرد ماهواره رو آورد. که رییس کل انتخابات محل گفت نگاه کن دیر آوردی همه دارن.گفت ولی شما ندارید. گفت ما استانی نگاه میکنیم اونم ماهواره دیگه.گفت مشکلی که توش نیست. گفت نه فقط استان مارو نشون نمیدن گفت اشکال نداره شش ماهه بگیرید تبلیغ شامپو هویج کنید شش ماه که شد عوض کنید.گفت این که درست نیست گفت درست چیه الان تبلیغ قابلمه میکنن زنگ بزنی برات آدامس هم نمیفرستن.گفت اونا شبکه های زرده. گفت بفشش رو شما بزنید.تازه منتقد بیارید کارتون میگیره. انتقاد درباره ی کوتاه شدن نان ها و بلند شدن برج ها.خمیر ما از کودکی نان نداشت. تازه این ها همه حرفه من بهت رای میدم تو بمن چی میدی.گفت ریش بز هم بهت نمیدیم.گفت من بهت حرف میدم تو بمن چی میدی. گفت برف هم بهت نمیدیم. خلاصه قصه کشید به عمو سبزی فروش بله.
که دیدن شاپور پیر محل با شلوار گل گلی اومد وسط قر داد مثل قرقره.شبکه تو و اون هم پخش نکرد.گفتن چرا گفت خبرنگار اعزامی سهراب محله گل بابا صندوق ثبت نام رای همون جا ثبت نام کن همون جا رای بده .خلاصه قضیه کشید به وی او وی منتها نه خبر به عنوان سوژه خنده .خرس پاندا با خرس قهوه ای رو اول پخش کردن کنارش سهراب با دسته گل.خلاصه انتخابات برگزار شد و سهراب با نیم رای برنده نشد نیم رای رو هم یکی نصفه کاغذ اشتباهی کنده بود س فقط نوشته بود گفته بود سهراب همینم بخاطر گل جناب آقای مدیر کل صندوق رای.سهراب با نیم رای مثل نیمرو زرد شد.گفت حتما در انتخابات تملق شده.و همه بچه محلا رو جمع کرد از دیوار خونه خودشون رفت بالا و گفت کنگره خونه رو فتح کردیم فردا با موتور سکیلت میایم و محله رو فتح خواهم کرد.که بنزین تموم کرده بود و چون سهمیه هم نداشت با فرغون اومد همه دست هورا جیغ زدن سهراب فرغونت ما رو رها کرد محله رو جدا کرد قابلمه رو فدا کرد.یک شعارهای پفکی میدادن.
نه سهراب نه مهراب فقط علی دایی.کاغذ ما تموم شد سهراب سرنگون شد.فلافلی قشنگه پیتزا فروش زرنگه. سوت سوت لواشک رای منو پس بده!!!!
خلاصه از همه جا رونده رفت و محل رو ترک کرد میگن ها میگن ها سهراب الان تو کشور جیبوتی رییس جغرافیای تکذیب شدن هست.یعنی هر چی تایید میشه اون تکذیب میکنه.حقوقش به دلار نیم دلاره چون نیم دلار اونجا میشه پفک خرید. میگن سهراب نهار پفک شام پفک صبحانه کتک میخوره.منتها تکذیب کردند گفتن کیک با پنیر پیتزا میل میکنه. خلاصه سهراب چند سال بعد با ترفیع خیلی عمیقی رییس جمهور جیبوتی شد پیشرفت تو خارجه.الان نقش دستور دادن به جیبوتی هارو داره میگن نصف خاک نداشته جیبوتی رو هم از دست دادن هزینه ها بالا رفته.نصف نصف میکنن جاش هویج وارد میکنن. خلاصه شبکه جی بوتی وان رو زدن صبح تا شب فقط برفک پخش میکنه با تبلیغ هویج.قصه ما به ته رسید کلاغه به خونش چرا نمیرسه...!!!!
قرار شد آدم فضایی ها برای دیدن قلی بیاند زمین خلاصه قلی کت و شلوار و کروات زدو رفت روی یک تپه که دید سفینه داره میاد دست تکون میداد که سفینه نزدیک شد و یک آدم فضایی زبانش را به پنچره چسبانده بود و زبان درازی میکرد.قلی گفت فضایی اینقدر بی تربیت ندیده بودم!
رسیدند یک کیلومتری قشنگ آباد و نشستن فضایی ها پیاده شدند و قلی رفت جلو سلامو دست دراز کرد آدم فضایی هم برداشت بر نداشت زد تو گوش قلی
قلی گفت چرا میزنی فضایی گفت زبان فول قوی عالی همه زبان هارو بلد بود فضایی ها خیلی به روز هستند مخ هاشون همه فول عالی. گفت ما سلاممون اینجوریه.
قلی گفت سلام ما هم اینجوری لگد زد تو شکم آدم فضایی که کلی ناگت زد بیرون ناگت مرغ ناگت گوشت. گفت این چه کاری کردی قلی.پخش زنده شبکه فضا زمین داره تو مریخ همه میبینن. که قلی دست تکون داد تو دوربینشونو گفت سلام ما هم اینجوریه.که گفتند الکی میگه سلامشون دست میدن. گفت نه اون مال دست دراز کن دست بده نه تو گوش بزن. فضایی گفت ما تمام فرهنگ شما زمینی هارو با جز به جز مناطق اون میدونیم. حتی میدونیم الان تو آمریکا کی رییس جمهوره. که قلی گفت خب مصدق هست دیگه!
گفت فضایی قلی مثل اینکه از تو غار زده بیرون. که قلی گفت خودتون از تو مریخ زدید بیرون. زبان درازی چرا میکنین گفت ما زبانمون رو در میاریم تا بفهمونیم زبان داریم. مثل شما هستیم منتها کله هامون قابلمه ایه.
جای دماغ خرطوم هم دماغ ما سربالا هست تازه دماغ ما فرق داره وقتی نفس میکشیم دود میاد بیرون. قلی گفت خب کمتر سیگار بکشیدو قلیان گفت نه دود ما دود دخانیاتو اینها نیست ما دودی هستیم فضا دود گرفته زمین هی بخار میدن فضا رو آلوده کردند اومدیم با تو سر مسئله محیط زیست به توافق برسیم.
گفت شرایط ما معلومه ما دوغ میدیم سفینه تحویل میگیریم. گفت اهک قلی فکر کرده ما اسکول هستیم.ما فضایی هستیم ولی ما رو اینجوری نبین ما تو مریخ الان مزنه سفینه خیلی گرونه. سوخت سفینه هم بنزین با کارت سوخت میدیم از شما تقلید کردیم. گفت عجب کانال چی میبینین. گفت فقط کانال چهار شمارو میبینیم الان هر کدوم یاس فلسفی کردیم. خیلی سنگینه اون آقایه هست پیرمردی هست فیلسوف همه مخ هامون رو تعطیل کرده. گفت من چهار نمی بینم. فقط شبکه اینترانت ملی. اونم سایت محله خودمونو.گفت فضایی اسم من هست کازابلانکا. گفت باریکلا. چه اسم آشنایی هست اون یکی گفت اسم منم باراک اوباما هست. گفت عجب این خیلی آشناست. اون یکی گفت اسم منم قلی هست دیگه قلی گفت این رو نمیبخشم قلی فقط یکی هست روی زمین تکی هست.
فضایی در اورد یک پنچه بوکس زد تو صورت قلی. گفت چرا میزنی گفت گفتند رفتیدزمین حالت تدافعی بگیرید نبرن شمارو آزمایشگاه بکشن بگن کشته شدن.گفت مگه داشتیم. گفت رفیقمون نتانیاهو گفت کی گفت نتانو میگم اومد زمین الان رییس جمهور شده. گفت نتان استکباری رو میگی. گفت نه اون تو مریخ رییس دایره تصمیمات مهمه. هر تصمیمی میگیره اونجا خاله دونالدم هست با هم میرن پیک نیک بعد میگن امروز کجارو بزنیم میگن مدرسان شریف رو.
خلاصه فضایی گفت من از شماخیلی خوشبختم. گفت اشتباه ترجمه شده. من از دیدنتون خوشبختم منظورته. فضایی زد تو گوش قلی. گفت چرا میزنی گفت خوشماومد بچه زرنگی هستی یدفه آرم حاکم بزرگ مریخ رو در آورد نشانقلی داد قلی جای تعظیم با لگد زد تو آرم.گفت قلی رو ببرید قاپونی تو سفینه.باد بره فضا تصمیم گیری بشه دربارش گفت فرار مغزها همینه همه میرن کشور دیگه مارو میخوان ببرن فضا.بردنش فضا پیش رییس اسم اون بود میتیکمان گفتند رییس زده تو آرم همه چی روبهم ریخته حتی کافه مریخی هارو. گفت الا بلا کفش بلا باید قلی رو رییس جمهور مریخ کنیم.گفت این چه مجازاتیه دیگه. گفت ما مجازاتمون جنبه تنبیهی داه رییس جمهور مریخ مثل اسب کار میکنه. مثل شتر بار میبره.مثل زرافه هم میمونه. گفت پس شخص مهمیه.گفتند روزی هم ده تا ساختمون میسازه. تازه استخر مریخی هارو هم جاو میکنه. ما رییس جمهورمون اینجوریه. الکی که نیست.خلاصه قلی گفت من رییس این حرفا نمیشم من فقط بایدبرگردمزمین. گفتند کجا خونه خاله که نیست بری. اختلاص کردی.گفت چی اقتباس.گفتند تو دوهزار تومن ساعت هفت و ده دقیقه به وقت قشنگ آباد کلاهبرداری کردی از مشنگ میگی نه این فیلمش.قلی گفت مگه زندگی پس از زندگیه. گفت نه مریخ فراتره ما دوبین تو دستشویی هامون داریم. گفت عجب بی تربیت هستید. گفت اشتباه نشه. دوربین ما تو داخل دستشویی نیست دم در دستشویی هست.هر کی ده دقیقه بره میشه ده مریخی باید پول بده.گفت فکر کردم ما تو قشنگ آباد کارمون اینجوریه تو مریخم که اینجوریه. گفت ما هر کار شما کنید میکنیم. گفت ما رییس جمهور این مدلی نیست ها. گفتند ما ایده پردازی قویتر داریم دیگه.خلاصه نازخاتون گل سر سبد مریخی ها اومد تو گفت اه عاشق قلی شدم. گفت چقد سریع عاشق میشین. گفتند الان وضعیت ازدواج تو مریخ مرد کمه هر چی هست نامرده.گفت همه که شبیه هم هستید گفتند ماو تو دستگاه کپی گذاشتند در آوردن. همه جنسیت معلوم نیست . گفت چجوریاست گفت همه کله قابلمه ای بدن مثل باب اسفنجی مکعبی.منتها باربی مانند شبح مانندیم.گفت چجوری پس فرزند میاورید. گفتند دستگاه کپی. قلی رو میزاریم کپی قلی میدیم بیرون.تازه ما سهام هم میدیم. گفت چجوری گفت ثبت نام کن برو نوبت که شد نیا. گفت چی. گفت بیای خونت رنگینه. پایت تو خونت.گفت زبانو خوب کپی نکردید ها.گفتند قلی رو ببرید زمین بابا این بدرد نمیخوره. ایکیو نداره که. گفت قلی منم آن که بود اسمم قلی. رییس کل مریخ اومد اسمش بود بیتانیاهوم وطن پنچریون بلدم اومد جلو گفت قلی رو نبرید اگه ببرید من قهر میکنم بعد قلی به کی بخندم.خلاصه قلی با وساطت شورای بیشتر اختلاف راهی زمین شد.قلی که نزدیک زمین شد گارد زمین اومد وسط گفت قلی رو به زمین نیارید زمین دهن باز کرد گفتند چرا گفت قلی حیفه مریخ بهتره آوردنش زمین گفتند ما گول نمیخورم بنجل بیخ ریش زمینش.از همون بالا ول کردنش رو زمین که خورد زمین.نمیدونی تا کجا میرفت. افتاد تو عربستان سریع استخبارات سعودی بردنش کمیته بازجویی گفتند کجا بودی چرا قیافت شبیه آدم نیست. گفت خورشت اسفناج مریخی خوردم. گفتند نه تو با مریخی ها دستت تو یک لگنه.تو اومدی سعودی هارو بچاپی نمیدونی مارو قبلان چاپیدن.گفت نه ولا سعودی بکار من نمیاد ریال دارید گفتند چقد گفت ریال ایران گفتند چقد. گفت من خودمو نمیفروشم. من سعودی عمودی افقی کار ندارم. من بیتانم رو دوست دارم.بیتانم وطن. گفتند قلی ما به تو افتخار میکنیم.و جزو مفاخر خودمون اسمتو ثبت میکنیم. گفت من مفاخر ایرانم. گفتند مال ما شدی .گفت اگه به بن سلیمون نگفتم.آشی براتون نپختم. گفت اتفاقان بن سلیمون روابط خوبی با مریخی ها داره.بردنش مریخ همش میخندیده.منتها به علت تمام شدن جیره غذایی مریخ برش گردوندن زمین.از بس گفته من مریخی هستم گفتند تو که مریخی هستی.دو تابعیتی شدی ستار دار فرستادنش زمین قراره فرزند بیاره مریخ حساب شده کار میکنن .خلاصه قلی رو دیپورتش کردند ایران. الان قلی خواب دیده فضایی ها قراره بیان ایران ببرنش برا انتخابات دوهزار و دویست مریخ رییس سفینه های بی بنزین مریخ بشه. سوخت نمیاد در مریخ گرونه پیدا نمیشه فقط شده سفینه برای قشنگی ولا مریخی ها اخلاق معرفت مدام میومدن زمین سقوط میکردن جسد تحویل زمینی ها میدادن کجا بفرستند با کدوم سفینه مگه رییس توئیتر بفرسته مریخ اونارو اونم توئیت بزنه مار چند تا هست نمیدونم حلقه دوم با سوم هماهنگ هست تایید کنن مریخی هارو مخشون رو پیاده کنن. رییس اینستا هم هی مریخی هارو مشکوک بشه فکر کنه سیستمش رباط هستن. در کل تو مریخ فضای آزادتری هست شبکه زدند مریخ فیس زاکر رییسشه. میگن خیلی شبیه ما هستش. گفته صفحه اول فیس مریخ آبی کمرنگ بشه.تازه قراره معاونش هم بنتی ناهو بشه اون گفته صفحه اول فیس مریخ تیک بنفش بزنن براش با بیل میلیون فالور فیک همه مریخی هاشبیه هم هستند دیگه. خلاصه کلاغ مریخی ها به مریخ نرسید قصه به مریخ رسید کلاغه به مریخ نرسید.
طنزنویس-حسام الدین شفیعیان
قرار شد آدم فضایی ها برای دیدن قلی بیاند زمین خلاصه قلی کت و شلوار و کروات زدو رفت روی یک تپه که دید سفینه داره میاد دست تکون میداد که سفینه نزدیک شد و یک آدم فضایی زبانش را به پنچره چسبانده بود و زبان درازی میکرد.قلی گفت فضایی اینقدر بی تربیت ندیده بودم!
رسیدند یک کیلومتری قشنگ آباد و نشستن فضایی ها پیاده شدند و قلی رفت جلو سلامو دست دراز کرد آدم فضایی هم برداشت بر نداشت زد تو گوش قلی
قلی گفت چرا میزنی فضایی گفت زبان فول قوی عالی همه زبان هارو بلد بود فضایی ها خیلی به روز هستند مخ هاشون همه فول عالی. گفت ما سلاممون اینجوریه.
قلی گفت سلام ما هم اینجوری لگد زد تو شکم آدم فضایی که کلی ناگت زد بیرون ناگت مرغ ناگت گوشت. گفت این چه کاری کردی قلی.پخش زنده شبکه فضا زمین داره تو مریخ همه میبینن. که قلی دست تکون داد تو دوربینشونو گفت سلام ما هم اینجوریه.که گفتند الکی میگه سلامشون دست میدن. گفت نه اون مال دست دراز کن دست بده نه تو گوش بزن. فضایی گفت ما تمام فرهنگ شما زمینی هارو با جز به جز مناطق اون میدونیم. حتی میدونیم الان تو آمریکا کی رییس جمهوره. که قلی گفت خب مصدق هست دیگه!
گفت فضایی قلی مثل اینکه از تو غار زده بیرون. که قلی گفت خودتون از تو مریخ زدید بیرون. زبان درازی چرا میکنین گفت ما زبانمون رو در میاریم تا بفهمونیم زبان داریم. مثل شما هستیم منتها کله هامون قابلمه ایه.
جای دماغ خرطوم هم دماغ ما سربالا هست تازه دماغ ما فرق داره وقتی نفس میکشیم دود میاد بیرون. قلی گفت خب کمتر سیگار بکشیدو قلیان گفت نه دود ما دود دخانیاتو اینها نیست ما دودی هستیم فضا دود گرفته زمین هی بخار میدن فضا رو آلوده کردند اومدیم با تو سر مسئله محیط زیست به توافق برسیم.
گفت شرایط ما معلومه ما دوغ میدیم سفینه تحویل میگیریم. گفت اهک قلی فکر کرده ما اسکول هستیم.ما فضایی هستیم ولی ما رو اینجوری نبین ما تو مریخ الان مزنه سفینه خیلی گرونه. سوخت سفینه هم بنزین با کارت سوخت میدیم از شما تقلید کردیم. گفت عجب کانال چی میبینین. گفت فقط کانال چهار شمارو میبینیم الان هر کدوم یاس فلسفی کردیم. خیلی سنگینه اون آقایه هست پیرمردی هست فیلسوف همه مخ هامون رو تعطیل کرده. گفت من چهار نمی بینم. فقط شبکه اینترانت ملی. اونم سایت محله خودمونو.گفت فضایی اسم من هست کازابلانکا. گفت باریکلا. چه اسم آشنایی هست اون یکی گفت اسم منم باراک اوباما هست. گفت عجب این خیلی آشناست. اون یکی گفت اسم منم قلی هست دیگه قلی گفت این رو نمیبخشم قلی فقط یکی هست روی زمین تکی هست.
فضایی در اورد یک پنچه بوکس زد تو صورت قلی. گفت چرا میزنی گفت گفتند رفتیدزمین حالت تدافعی بگیرید نبرن شمارو آزمایشگاه بکشن بگن کشته شدن.گفت مگه داشتیم. گفت رفیقمون نتانیاهو گفت کی گفت نتانو میگم اومد زمین الان رییس جمهور شده. گفت نتان استکباری رو میگی. گفت نه اون تو مریخ رییس دایره تصمیمات مهمه. هر تصمیمی میگیره اونجا خاله دونالدم هست با هم میرن پیک نیک بعد میگن امروز کجارو بزنیم میگن مدرسان شریف رو.
خلاصه فضایی گفت من از شماخیلی خوشبختم. گفت اشتباه ترجمه شده. من از دیدنتون خوشبختم منظورته. فضایی زد تو گوش قلی. گفت چرا میزنی گفت خوشماومد بچه زرنگی هستی یدفه آرم حاکم بزرگ مریخ رو در آورد نشانقلی داد قلی جای تعظیم با لگد زد تو آرم.گفت قلی رو ببرید قاپونی تو سفینه.باد بره فضا تصمیم گیری بشه دربارش گفت فرار مغزها همینه همه میرن کشور دیگه مارو میخوان ببرن فضا.بردنش فضا پیش رییس اسم اون بود میتیکمان گفتند رییس زده تو آرم همه چی روبهم ریخته حتی کافه مریخی هارو. گفت الا بلا کفش بلا باید قلی رو رییس جمهور مریخ کنیم.گفت این چه مجازاتیه دیگه. گفت ما مجازاتمون جنبه تنبیهی داه رییس جمهور مریخ مثل اسب کار میکنه. مثل شتر بار میبره.مثل زرافه هم میمونه. گفت پس شخص مهمیه.گفتند روزی هم ده تا ساختمون میسازه. تازه استخر مریخی هارو هم جاو میکنه. ما رییس جمهورمون اینجوریه. الکی که نیست.خلاصه قلی گفت من رییس این حرفا نمیشم من فقط بایدبرگردمزمین. گفتند کجا خونه خاله که نیست بری. اختلاص کردی.گفت چی اقتباس.گفتند تو دوهزار تومن ساعت هفت و ده دقیقه به وقت قشنگ آباد کلاهبرداری کردی از مشنگ میگی نه این فیلمش.قلی گفت مگه زندگی پس از زندگیه. گفت نه مریخ فراتره ما دوبین تو دستشویی هامون داریم. گفت عجب بی تربیت هستید. گفت اشتباه نشه. دوربین ما تو داخل دستشویی نیست دم در دستشویی هست.هر کی ده دقیقه بره میشه ده مریخی باید پول بده.گفت فکر کردم ما تو قشنگ آباد کارمون اینجوریه تو مریخم که اینجوریه. گفت ما هر کار شما کنید میکنیم. گفت ما رییس جمهور این مدلی نیست ها. گفتند ما ایده پردازی قویتر داریم دیگه.خلاصه نازخاتون گل سر سبد مریخی ها اومد تو گفت اه عاشق قلی شدم. گفت چقد سریع عاشق میشین. گفتند الان وضعیت ازدواج تو مریخ مرد کمه هر چی هست نامرده.گفت همه که شبیه هم هستید گفتند ماو تو دستگاه کپی گذاشتند در آوردن. همه جنسیت معلوم نیست . گفت چجوریاست گفت همه کله قابلمه ای بدن مثل باب اسفنجی مکعبی.منتها باربی مانند شبح مانندیم.گفت چجوری پس فرزند میاورید. گفتند دستگاه کپی. قلی رو میزاریم کپی قلی میدیم بیرون.تازه ما سهام هم میدیم. گفت چجوری گفت ثبت نام کن برو نوبت که شد نیا. گفت چی. گفت بیای خونت رنگینه. پایت تو خونت.گفت زبانو خوب کپی نکردید ها.گفتند قلی رو ببرید زمین بابا این بدرد نمیخوره. ایکیو نداره که. گفت قلی منم آن که بود اسمم قلی. رییس کل مریخ اومد اسمش بود بیتانیاهوم وطن پنچریون بلدم اومد جلو گفت قلی رو نبرید اگه ببرید من قهر میکنم بعد قلی به کی بخندم.خلاصه قلی با وساطت شورای بیشتر اختلاف راهی زمین شد.قلی که نزدیک زمین شد گارد زمین اومد وسط گفت قلی رو به زمین نیارید زمین دهن باز کرد گفتند چرا گفت قلی حیفه مریخ بهتره آوردنش زمین گفتند ما گول نمیخورم بنجل بیخ ریش زمینش.از همون بالا ول کردنش رو زمین که خورد زمین.نمیدونی تا کجا میرفت. افتاد تو عربستان سریع استخبارات سعودی بردنش کمیته بازجویی گفتند کجا بودی چرا قیافت شبیه آدم نیست. گفت خورشت اسفناج مریخی خوردم. گفتند نه تو با مریخی ها دستت تو یک لگنه.تو اومدی سعودی هارو بچاپی نمیدونی مارو قبلان چاپیدن.گفت نه ولا سعودی بکار من نمیاد ریال دارید گفتند چقد گفت ریال ایران گفتند چقد. گفت من خودمو نمیفروشم. من سعودی عمودی افقی کار ندارم. من بیتانم رو دوست دارم.بیتانم وطن. گفتند قلی ما به تو افتخار میکنیم.و جزو مفاخر خودمون اسمتو ثبت میکنیم. گفت من مفاخر ایرانم. گفتند مال ما شدی .گفت اگه به بن سلیمون نگفتم.آشی براتون نپختم. گفت اتفاقان بن سلیمون روابط خوبی با مریخی ها داره.بردنش مریخ همش میخندیده.منتها به علت تمام شدن جیره غذایی مریخ برش گردوندن زمین.از بس گفته من مریخی هستم گفتند تو که مریخی هستی.دو تابعیتی شدی ستار دار فرستادنش زمین قراره فرزند بیاره مریخ حساب شده کار میکنن .خلاصه قلی رو دیپورتش کردند ایران. الان قلی خواب دیده فضایی ها قراره بیان ایران ببرنش برا انتخابات دوهزار و دویست مریخ رییس سفینه های بی بنزین مریخ بشه. سوخت نمیاد در مریخ گرونه پیدا نمیشه فقط شده سفینه برای قشنگی ولا مریخی ها اخلاق معرفت مدام میومدن زمین سقوط میکردن جسد تحویل زمینی ها میدادن کجا بفرستند با کدوم سفینه مگه رییس توئیتر بفرسته مریخ اونارو اونم توئیت بزنه مار چند تا هست نمیدونم حلقه دوم با سوم هماهنگ هست تایید کنن مریخی هارو مخشون رو پیاده کنن. رییس اینستا هم هی مریخی هارو مشکوک بشه فکر کنه سیستمش رباط هستن. در کل تو مریخ فضای آزادتری هست شبکه زدند مریخ فیس زاکر رییسشه. میگن خیلی شبیه ما هستش. گفته صفحه اول فیس مریخ آبی کمرنگ بشه.تازه قراره معاونش هم بنتی ناهو بشه اون گفته صفحه اول فیس مریخ تیک بنفش بزنن براش با بیل میلیون فالور فیک همه مریخی هاشبیه هم هستند دیگه. خلاصه کلاغ مریخی ها به مریخ نرسید قصه به مریخ رسید کلاغه به مریخ نرسید.
طنزنویس-حسام الدین شفیعیان
قلی که دندون درد گرفته بود زنگ زد بیژن گفت دکتر خوب سراغ داری , گفت چه دکتری گفت دندانپزشک گفت چقد پول داری گفت پنچاه هزار تومان.گفت فکر میکنی دندونت چکار شده گفت تیر میکشه.گفت عجب دندان عجیبی اون حداقل تیری که میکشه یک میلیون بالا رفته.گفت اشکال نداره. یک دامپزشک سراغ دارم اونم ستاره دار شده به گربه واکسن اشتباهی زده شده خرس.گفت همون خوبه بریم.رفتند دیدند هیچکسی تو نوبت نیست. پارکینگ خالیست. رفت نشست چهار پایه.دکتر ستاره داریان با لباس قصابی اومد تو. دستش آجر بود یه آینه.گفت هیچ نترس اصلان خطرناک نیست با آجر گذاشت تو صورت قلی.گفت تمام شد بیژن جان نصف دندان های قلی ریخت تو دهنش.قلی افتاده بود گفت بی حسی موضعی الان حالش جا میاد.پاشد قلی. دکتر قلابچیان ستارداریان آتل بست صورتشو و زیرش یک آتل دیگه فک اومد سرجاش باز افتاد از جاش.خلاصه چهار ساعت و دو دقیقه بعد قلی رفت تو آینه نگاه کنه دندونش چی شده که دید تمام دندوناش ریخته زد زیر گریه زنگ زد بیژن من دیگه دندون ندارم. گفت چقد پول داری گفت فقط پس اندازم الان از قلک در آوردم سی هزار تومن گفت اشکالی نداره.رفتند پیش دکتر ستاره دار ارشد فندقچیان گفت چی شده ای باغ امید کارت به اینجا کشید.گفت پک کامل دندون برات میزارم بری حالشو ببری.شروع کرد و یک ده ساعتی طول کشید و قلی خوشحال بود رفت تو آینه نگاه کرد لبخند زد احساس کرد گوسفنده.گفت دکتر دندون چی گذاشتی برام. گفت سفارشی بیژن خان برات دندون گوسفند پیر کار کردم.فقط دو مرتبه رفته چراگاه منتها هر مرتبه ده ساعت علف خورده.گفت اینجوری من لبخند بزنم فکر میکنند گوسفندم.گفت هیچ نگران نباش الان مد دندون گوسفندیه والا بیا برا بیژن دندون مار کار کردم.لبخند میزنه فکر میکنند دراکولای.مده دیگه پسر جان الان مد ماریه و گوسفندیه. متد جدید داره میاد نگران نباش مدل دایناسوری از فک تمساح کشیدن بیرون با میمون پیوند زدند دندون پایه داره بیست ریشه عصب برسه رفته تو تیشه.کار هیچ ستاره داری هم نیست. دویست کانال داره بره دکتر تو کانال گم میشه.گفت حالا غصه نخور لبخند گوسفندی به از لبخند مار هست.مهم دله که صاف باشه دندون وسیله هست.مثل پراید دوستت بیژن.راستی شب قبل خواب مسواک بزن منتها زیاد مسواک رو فشار نده رو دندون چون چسب کار کرده دو قلو هست باز میشه.میشه سه قلو.گفت شما واقعا دکترید گفت نه من تعمیرکار لوازم برقی بودم دست روزگار منو اینجا کشوند.گفت بیژن گفت شما دکترید گفت بیژن تازهعمل روده کرده رودشو برداشتن روده پینیکیو گذاشتند روش.گفت بیژن رفیق خوبیه.گفت گربه نره هم رفیق خوبی بود.روباه مکار هم پسر خوبی بود.هاکل برفین هم طفلکی حیف شد. و حنا دختری در مزرعه هم دختر خوبی بود.منتها مهم دل آدمه که صاف باشه والا پینکیو هم دلش صاف بود.گفت العجبا چه تفسیر زیبایی.گفت پریز قلبم نوسان داره چکار کنم. گفت هیچ نگران نباش بزودی میترکه.گفت دستم اتصالی داره. گفت نگران نباش از کار میفته گفت حالم خیلی میپره مثل کنتور برق.گفت نگران نباش میمیری.گفت چقد شما آرامش بخشید گفت پس مغزتم مشکل داره.گفت اتصال سیم حافظه با سیم ذخیره سازی هارد مغزم مشکل داره گفت نگران نباش هنگ میکنه. خلاصه رفتند رفتند تا به خانه کلاغ قصه ها رسیدند گفتند کلاغ .گفت بله. گفت رسیدی خونتون.گفت آره منتها خونه ما چرا سیب نداشت.گفت اه کلاغ شاعر شده یا شعر خونده کلاغ شده. کلاغ ناراحت شد رفت بنگاه سر محلشون گفت خونه مزنه الان چنده. گفت چقد پول داری گفت اوه ده کلاغی.گفت عجب آچار کلاغی.فهمیدن کلاغ قصه ها هست. گفت نه کلاغ که کلاغ قصه ها باشه خونه نداریم.گفت چرا گفتند تو قصه نوشته.خلاصه کلاغه به خونش نرسید.
طنزنویس-حسام الدین شفیعیان