حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

کتی دلش گرفته


خانم گربمون چند وقته خیلی دمقه چکار کنیم

ای واییییییییییییییییییییییییی کتی من چیش شده

فکر کنم حساسیت فصلی گرفته

نه افسرده شده

باید ببریمش دامپزشک ببینش

فردا هم باید ببرمش مهد 

سسی جون گفته فردا تمرین کی از همه ناخنش قویتره دارن

تو روحیش کلی تاثیر داره

دوستاش بتی متی چتی رتی هم میان

از اونورم میبرمش پیش تست هوش ببینم کشف استعدادی توش نهفته نمونده باشه

بعدم باید ببرمش براش تن گوشت بیفت کیک استر حتی گانف بگیرم براش

وای سوئیچ بینوه رو بزار با پرادو برو جلسه

نه خانم بینوه خبری نیس برو با همون پرادو

نه وای کتی جلو دوستاش آبروش مییره

نه کتی درونگراست میفهمه که این چیزا مهم نیس مهم سبیلاشه که با همه گربه ها فرق داره

وای سبیلاشم باید ببرم براش کوتاه کنن خیلی آشفته شده

به سبیلاش دست بزنی نزدی ها

وای خیلی بد شده دوستش دیروز بزی گذاشته بود تو مهد بهش میگفتن گربه متد وای وای

غذا چی درست کرده کوکبنیس جون

جون وای به اون میگی جون

مگه چیشه

یادت باشه اون یه مستخدمه باید بهش بگی کوکبنیس فقط

من جونم فقط

تو کاسبرگی عزیزم

برات سوپ غاز دارم

وای سوپ راز

چی هست

برات کادو کتاب میشل استراگانف وقتی خانمش رژ صورتی میزد رو گرفتم چاپ پونصد هزارمش هست

وای چه تو هایپر مارکت کلاسی

یادت باشه یخچالو خالی کنیم توش کتاب بار بریزیم میگن خیلی مفهومی کلاس داره

نه یخچال بیخیال کتابخونه دادم برات بسازن شبیه مغز انسان از توش صدای غار غار کلاغ قصه ها با متد هو آی یو ماینیمیز کلوغ کدوم کتاب رو براتون بخونم رو داره

اشانتیونم کتاب نیچه روشه فقط نپیچونن ندن 

وای شوشی تو عالی هستی

عزیزم تو اتفاق ماه 29 روزه منی تو بهترین گلدون قلب منی تو یاس ترکیده تو فکر منی

وای چه رمان حتی تیک تو واقعان روحت تو لطیفه هست

عزیزم تو هم مرد رویاهای شب های تک شاخ منی تو شاخ ترین مرد زمینی تو فول لایک ترین فالور قلب منی تو آویز رو پیج منی

وای تو خانم خیلی لوله پلوتیکا حرف میزنی

اه ماه حتی گرد وای چقدر کلمه سنگینی گفتی

میدونم میفهمی خیلی تو کلاسی

برو حاضر شو کتی تو خونه دلش تار بست 

باشه جیگر دل قلوه سنگدون شش گردن مرغ عشق من

=

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

کافه و فوتبال


مرد کلاه خود را مرتب میکند. و وارد کافه میشود. همه بلند میشوند.مرد تعظیم میکند.

داداش بیا کنار فوتبال رو برفکی کردی.

مرد فریاد میزند خاموش کنید تلویزیون را من آمدم.

عمو برو بیرون. وقتی اومدی نفهمیدیم کی بود اما وقتی رفتی حتما  برات کف میزنیم.

راستی محسن بنظرت چند چند میشن. 

به نظر من فوتبال نگاه کردن کار بیخودیه. خب پس چرا نگاه میکنی.برا اینکه من فوتبال دوست دارم.

پس چرا میگی بیخوده.برا اینکه بیخودی گل میزنن. اگه راست میگن پل بزنن.

بنظرم دیشب از 24 ساعت 25 ساعت فکر کردی.نه من عموما فکر نمیکنم. چون اصلان مغزم را خسته نمیکنم.

پس چجوری تا  این نیمه تموم شده بگو برام چجوری زنده ای.من با فوتبال زنده ام. منو گرفتی.

باور کن من خودم بازیکن تیم ملی ماست بندی ها بودم.منتها درکم نکردند تو 17 سالگی بازنشسته ام کردن.

مگه چند وقت بازی کردی. تقریبا دو ساعت بازی کردم. که یک ساعت اون ذخیره بودم.نیم ساعت گرم میکردم.

نیم ساعت هم که خواستم بازی کنم.بازیکن به حرف مربی نکرد تعویض نشد. مگه تابلو نگرفتن برا تعویض

چرا ولی بازیکن داد زد هر کی میتونه بیاد منو تعویض کنه. مربی رفت وسط زمین که بازیکن گفت اگه نزدیک بشی به دروازه خودمون گل میزنم.

بعدشم دروازه بانو گروگان گرفت.گفت اگه تعویضم کنید دستکششو سوراخ میکنم.

خلاصه من به مربی گفتم من دیگه بازی نمیکنم. اونم گفت تو از الان بازنشتی منم نشستم.

خلاصه آخر بازی به اون بازیکن گفتم چرا نیومدی تعویض بشی گفت اهک مگه کشکه مگه دوغه من بیام بشینم نیمکت اونا بازی کنن من نگاه کنم که فهمیدم منطقش تو منطقه ی تعویض شدن نیست که خلاصه بازی شروع شده نگاه کن. ها دستت درد نکنه. اون مرده رو نگاه کن اومد تو تعظیم کرد داره کافه گلاسه با  نیمرو میخوره.اه این دیگه چه موجودیه. ببین داره نیمرو میخوره بعد کافه گلاسه میخوره.خب هر کی یک سلیقه کجی ممکنه داشته باشه.این که من میبینم برج کج پیتزاست.واقعان حتما مخلوطم هست. اه با سس  خردل هم که حساب کنی مخلوط فقط خردله. میگم واقعان اگه تیمت ببره چکار میکنی. هیچی  این بازی رو حدودا دویست مرتبه نگاه میکنم. راستی چی شد توپ خریدی. نه بابا  نشد فعلان با همون پلاستیکیه بازی میکنیم. تازه مجید توپو زد تو خارا پنچر شد . الان با جوراب پیچ بازی میکنیم. اه چقدر تلاشتون بی وقفه هست. کسی که بخواد بره تیم ملی باید از تیم  خاکی شروع کنه. اگرم خاکی نبود از آسفالت شروع کنه.منتها مهم افق روبرو هست. کدوم افق. همون افق دیگه.آهام افق همیشه هست. اما مهم نگاه ما هست.نه اتفاقان من اعتقادی به نگاه ندارم. فقط لگد زیر توپ.تازه اگرم بازی حرفه ای بخوای رونالدو هم از همین زمین خاکی محله ما شروع کرد.چی  از همینجا آره بابا رونالدو اصلیتن مال محله دوغ آباده. تو شناسنامه زدن برزیل.اما خودش به من گفت. چی گفت. در گوش من گفت. چی گفت. گفت خالی نبند.خلاصه کار نداریم ولی رونالدو هم اگه رونالدویه. قبلان ریوالدو بوده.چجوری همینجوی.راستی تا حالا فکرشو کردی. چی. که بری بر نگردی.تو چی تا حالا فکر کردی اگه  یه روز بری سفر.خب میرم .بری زاینجا بیخبر خب میرم. راستی چرا ما نتونستیم بریم تیم استانی.میدونی ما تو محله گم شدیم. کسی مارو کشف نکرد غیر ادیسون که اونم برق محل رو زحمت کشید  راستو ریست کرد.اصلان تمام موفقیت ها از اشتباهات شروع شده. من خودم یه روز زدم دست بازیکن تیم رو شکستم. اونم زد کله منو شکست. گفتم  من اشتباه کردم. گفت منم جبران اشتباهتو کردم.گفتم بیا با من مدارا کن. که زخمی هستم. گفت اگر از من پرسی تو  نازک دلی خسته هستی. گفتم. بیا بریم از اینجا  که قدر ما رو نمیدونن گفت کجا گفتم همونجایی که آهو لونه داره. گفت بله.خلاصه کار ندارم. اما مهم اینه که آدم وقتی میخواد فوتبال نگاه کنه. یکی مدام حرف نزنه. یعنی منظورت با منه. نه با خودمه. آهام.میدونی  استرس فوتبال منو به حرف میاره. چون همیشه.با یک گل بهار نمیشه.الان  ده تا گل خوردیم. تو حالتی هستم که انگار تمام وجودم یخ کرده. مثل آدم برفی شدم. مهم نیست مهم بودنست. پس مسئله چیست. گل خوردن.

راستی من دیگه طاقت دیدن بقیه بازی رو ندارم.دلم شکسته. فکر نمیکردم. اینجوری  بشه. انگار بازیکنان حریف میخوان هر دقیقه یه گل بزنن. منتها دلشون نمیاد. چون دروازه بان نشسته و میگه تا نزارید ما یه گل بزنیم هر دقیقه یک گل میخورم.

اونا هم همه خوشحالند. میگن همین روحیت هست که مارو تقویت به گل زدن بیشتر کرده.

مربی هم که قهر کرده رفته. میگه دیگه این پا یاری رفتن هم نداره اما رفت.خلاصه بیا ما هم بریم. میدونی چرا. چرا؟برا اینکه این یارو مرده داره حالمو بهم میزنه. حالا نیمرو ریخته تو کافه گلاسه هم میزنه میخوره بیا بریم...

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

کامبیز میخواد فیلم بسازه


کامبیز که فیلم هیچکاک دیده بود ,گفت منم باید هیچکاک بسازم.زد تلفنو به برق سوخت.بعد پاشد رفت خونه پرویز گفت میخوام فیلم بسازم  دوبل هیچکاک بشه.پرویز گفت دیشب باباتو دیدم کامبیز که گفت نه میخوام بره اسکار بعد بره تیم ملی. گفت موضوع فیلمت چیه؟ گفت یه نفر میاد تو کافه  بعد میره بیرون گفت جلل القدرت این چیه گفت معناگراست گفت معنیش چیه معنیش گفتم دیگه گفتم گفتی چی گفتی آهام معنیش اینه که کافه دیگه کافه نیست پس چیه هاهاها!!! خب معنیش سنگینه تو نمیفهمی بگو بفهمم تو نقش دربازکنی نقش سنگینیه درو باز میکنی من میام تو بعد میگی سلام من جواب نمیدم چرا جواب سلام واجبه خب معنایی هست چه معنایی داره معنیش اینه که فیلم صامته پس چرا من تو فیلمت سلام میکنم خب فقط سلام میکنی ولی کسی نمیشنوه چرا حجم فیلم بالاست اگه اینجوری بسازم میره جایزه ببر یک دندونو میبره چجوری اینکه اصلان تو فیلم کسی نباشه نظرت چیه فقط یه سالن کات تمام این بنظرم میره جایزه کشک طلایی رو درو میکنه آخه ایکیو فیلم باید ساختار داشته باشه پیرنگش چیه پی رنگش نباش.نقاشی ساختمونه چجوری نگاه کن دیالوگ نداره تازه سی و پنچ میلیمتری خیلی تمیز عالی راستی فیلم مغازه من اومدی گل بیار رو دیدی محشره موضوعش چیه میره تو مغازه بعد طرف میگه هی میگه درست حرف بزن میزنه تو گوشش بعد طرف میگه چرا زدی میگه چون خوردی بعد میگه گل بیار برام  که طرف یدونه میزنه تو گوشش میگه چرا تو منو حالا میزنی میگه جهان دار مکافاته اینجا طرف میشکنه بار فیلم رو دوشش میفته پایین بعد طرف میگه بیا از امروز قالی هامونو دوباره بشوریم اینجا کارگردان فوت میکنه چرا میگن حجم دیالوگ سنگین بوده چند نفرم تو سالن سینما شورش کردن چرا ؟ فیلمش خیلی برانگیزاننده بوده شورش کردن زدن کل سینما رو با خاک یکسان کردن پول بلیطشونو پس گرفتن ولی من فیلم میخوام بسازم پول بلیطشونو پس نگیرن قراره از بازیگر معروفی توش استفاده کنم کی پسرخاله جد نویره نتیجه ندیده کلوخ اندازه جد در جد بروسلی اگه قبول کنه فیلمم میره سشوار بعد میره خشکشویی بعد میره اسکار نظرت چیه تو فیلم موسیقی کرگدن ها رو بزارم نه صامت باشه راستی بنظرم فیلمو ده دقیقه ای بسازم بقیشه نسازم نه نود دقیقه ای بساز اسم فیلمم بزار اینجا چراغی روشن کن اگه راست میگی نه اسمشو میزارم کاستو بیار ماست بگیر راستی فیلم درباره قلقلی رو دیدی نه ندیدم باید تو فیلم یک نفر گم بشه همه بگردن پیداش کنن نه این دیگه تکراری شده یکی رو بزار همه نگردن پیداش کنن مثلان یک سایه  بعد همونجا تموم بشه فیلم چرا مفهومش سنگینه نه میخوام فیلمم نسخه اصلی باشه مثلان پشه ها شب ها کجا میرن بعد فیلم از اونجا شروع میشه که کوکب وارد میشه میگه بابا پشه بند رو باز کن زمستونه باباشم بگه تابستونم شد پشه ها رفتن اما دلنگیز رفت اینجا چون عاشقانه هست فروش فیلم میکشه بالا چون دلنگیز خیلی تاثیر داره بعد بابا بگه چنگیز بیا باباتو کشتن چنگیزم بیاد باباشو نجات بده از دست کیا؟ هر کی مثلان دارو دسته ی پرویز خلاصه اونم بگه دلنگیز همه گریه کنن بگن روح انگیز شد فیلم راستی اقتباسی هم میکنم از عشق سالهای پنیر بنظرم این فیلم جواب میده بفرست هفت تیکه تیکش کنن بره هفت سلاخی میشه بنظرم محتوای فیلم رو درست در نظر بگیر مثلان بوم صدا نیاد وسط اتاق بگه حالتون چطوره یا بنظرم تو فیلم سال 45 یدفه 206 کنار خیابون نیاد اینارو در نظر بگیری از سلاخی میاد تیکه تیکه میشه اما اگه دیالوگ ها درست باشه تپیک سازی هم عالی  بعدش سناریو فوق العاده طراحی صحنه عالی دوربین درست بگیره.خلاصه آستانه وسطو پایانه هم خوب باشه میاد رو نیم تیکه خلاصه اگه باز بازیگرا هم عالی همه چی درست میشه بدک نبود هیچکاک بسازی برو بالاتر همه چی درست عالی بشه رفتی فینال کار سخته ها آره بابا سینما کلی دیالوگ حفظ کنی خوب اجرا کنی خیلی داستان داره بنظرم دوبلور نمیخواد  چرا خود بازیگر باید بتونه دیگه  نه خب دوبلورم صداش خوب باشه یک  عالی میشه دو خیلی خوب سه متوسط  بنظرم مردی با بیژامه گمشده رو بساز موضوع فیلم این باشه که یک نفر وسط فیلم نقش اینو داشته باشه که بگه کجایی دقیقن کجایی بعد اون بگه تیتراژ نه این فیلما محتوا نداره الان فیلم باید بسازی که رو اسکار رو ماله بکشه نظرم برو فیلمای آنتونی باقالی رو نگاه کن فیلم میسازه در حد خیلی عالی مثلان کاکتوس ها نانوایی آجر اسم فیلم میشکنه شاخیه اسمش موضوع فیلم چیه کاکتوس آجر نان نیست آخرش چی میشه آخرش قشنگه میگه کاکتوس که رو آجر بزاری نون در نمیاد همه اینجا هنگ کردن چجوری میگن دارن فضانوردان رو این مسئله کار میکنن که از فضا این فیلم رو دیدن  از غذا و از بدون غذا این فیلم کپی فیلم منو مورچه خوار شما همه اقتباس شده مورچه خوار میگ میگ رو دادن به فوتبالیست آخرش شده مورچه خوار بدون فوتبالیست یعنی در این حد دلار رو فیلم تاثیر گذاشته الان دلار مزنه آجر چنده ولا رو قیمت ارز که نه فرض میگیرم دلاری اونقد فیلم نکاتیو و صندلی خالی حالا سالنو اجاره و اینها میشه تقریبن فیلم ساخت فرستاد فضا اونجا جایزه مریخ رو ببره نه کلیشه ایه  فیلم باید رو زمین باشه دیگه الان دوره زمینی ساختنه فیلم باید یجوری باشه که زمینی ها لذت ببرن خب اونجوری باید دویست سال واستی چرا زمین الان فیلم زیاد داره تو باید فیل بسازی آپلو هوا کنی تا فیلمت بگیره جای فیلم فرش آبی رو حالا فرش قرمز بیخیال چرا قرمزته نه مسئله رو ورزشی سیاسی نکن قرمز یا آبی مهم بنفشه! چرا همینجوری حالا اگه سرخابی شد چی مهم اینه که تو فیلمی بسازی که بره اکران بعد بره تیم ملی خلاصه اگه خواستی فیلم بسازی اینارو در نظر بگیر اینجور که تو گفتی من میرم کشکمو میسابم چرا آخرش میشه غذا خب هنر اینه دیگه عشق میخواد والا میشه بازار پوست فروشان محله چند آباد نمیشه بابا هزینه بازیگر حساب کن غذا و خلاصه الان آجر مزنش چنده بیخیال آجر الان آهن رو آهن بزاری میشه ساختمون چی میگی بابا من فکر کردم میشه برج نه الان سر نهایتش بتونی قلک بسازی توش ده تومنی بندازی بیخیال من رفتم برو خب من چکار کنم کجا میری همونجا که آهو لونه داره های بله کجا دقیقن آهو چیه الان گربه ها هم صنفی شدن  چجوری غذا بریزی نمیان دیگه چرا میگن این چیه ریختی یارو یک قطره روغن ریخته تو غذا گربه میگه میو میو نمیاد اصلان خب برا کلسترول گربه مفیده تازه گربه ها الان دیگه دسته جمعی میرن اردو کجا هر جایی که ساندویچ خور زیاد باشه بیخیال گربه الان آجر مزنش چنده راستی رفتی سلام برسون به کی آنتوان هیچکاک چی آنتوان؟ من به اسم شناسنامش میشناسم بچه ها میگن اسمش آنتوان بوده تغییر داده شده قلی نه اون هیچکاک نیست اون پرویز بوده نه جون شما رفتی به پشه ها سلام برسون من رفتمممممممممممممم

 ---

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

کامبیز و غول چراغ جادو


کامبیز که الک الک همینجور راه میرفت یک شی ناشناس رو پیدا کرد اول لگد زد بهش پاش که داغون شد فهمید اون یک  شی بدشانسه که به پای اون خورده چون این اول ماجرا بود.کامبیز اونو برداشت یک نفر از درونش سوت زد. گفت تو کیستی که سوت میزنی گفت من  غولم منتها نوع ورژنم جدیدتره سوتیم گفت سه سوت بیا بیرون ببینم تو چطوری هم غولی هم سوت میزنی.اومد بیرون بعد کلی سلام و احوالپرسی چایی خوردنو دیزی خوردن گفت من میخوام برم.کامبیز گفت مگه داریم دیزی چایی میدونی چقدر شده.گفت تو چه آرزویی داری معلومه آدمه  حسابگرایی هستی گفت بله من دیزی الکی نمیدم بدون اینکه غولی منو بپیچونه.گفت غول دیدم اما اینجور که بخواد بیادو بره ندیده بودم.گفت حالا ارزو کن گفت سه میلیاردو دویست بیست دو هزار تومن میخوام غول نگاه کرد گفت یارانه به من تعلق نمیگیره ولی دویست تومن دارم که اونو از نفر قبلی بیست سال و اندی پیش قرض گرفتم گفت تو چجور غولی هستی که آرزو بر آورده نمیکنی تازه پول دستی هم میگیری.گفت من غول چراغم منتها تو چراغ که چیزی پیدا نمیشه جز فضایی تاریک و حزن انگیز . گفت الان مزنه اجاره یک چراغ جادویی چنده گفت بستگی داره کجا باشه اگه دو متری پنت هاووسش بخوره به بندر لنگه یا بخوره به جزایر کنار امارات فرق داره. گفت الان مزنه چراغش چنده. گفت قبضش زیاد میاد ولی الان چراغ داریم با بنزین کار میکنه منتها راه میان برش میره به بلوار آرزوها. گفت من این حرفا نمیفهمم یک خانه داریم نصفه ساخته اونو ببر بالا بعد ببر بالاتر گفت الان تراکم نمیدن اونقدر گفت جلل القدرت چه غول به روزی گفت من ویندوزم سون حتی جدیدتره گفت الان شما بخوای یک ارزو برما بر آورده کنی چکار میتونی کنی. گفت باید یک بیل بر دست بگیری سر گذر واستی که اومدن بتونی بپری تو ماشین پروازی یا اگه شده از تو پنچره. گفت اه اینکه خودمم بلدم. گفت ارزوتو بر آورده کردم مشاوره دادم در حد تیم ملی.گفت نه بدون اینکه بیل بزنم میخوام یک مغازه دارم اون توش پر اجناس مارک لوکس بشه منتها کاراژه مغازه تجاری نمیدن تو کاری کن تجاری بشه.گفت آرزوت زدم به رییس کل غول های منطقه چراغ های نو گفت این شخص فکر کرده ما غول کجایی هستیم ما نه جمهوری خواهیم نه دموکرات گفت پس چه فایده دارید گفت ما آرزو بر آورده میکنیم فقط همین گفت من میخوام سقف اتاقم پر یاس بشه کف اتاقم پر اطلسی گفت برو گل بخر از سر بازار مس گر ها اونجا غرفه گل زدن تقاطع بلوار بعد بیا بکار منتها سقفشو دیگه با خودت. گفت اینم که بر آورده نکردی اصلان چراغت بدرد خودت میخوره پول دیزی چایی که خوردی بده گفت ندارم که غولو یک فصل کتک زد جوری که چراغش افتاد شکست. غول گفت پول چراغمو بده.گفت ندارم غولم یک فصل اونو کتک زد. خلاصه با وساطتت دو تا غول دیگه دعوا خاتمه یافت و چراغ با کلی چسب بهم چسبید منتها غول مدتهاست سر گیجه داره هی چراغ شل میشه میفته بعد چسب قطره ای محکم میزنن صفت میشه باز خلاصه چراغ حالت خود اولش از دست رفته مدام غول درونش تاب میخوره و حالا غول دنبال یک سی متری تو مرکز شهر رفته اجاره ها بالاتره رفته سمت شرق بعد خونه اونجا چراغی ندارن تازه سقفشم باید چراغ باران باشه بعدش دیگه غول رفت ترک تحصیل کرد والان داره در لبنیات فروشی ماست و دوغ میفروشه. و هر کی میاد میگه اگه چراغ جادو تحصیل میکرد الان میتونست آرزو بر آورده کنه. و کلی خریداران متنبه میشن جوری که چندتاشون ترک تحصیل کردند.

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

محله زامبی ها


قلی که با صدای بیست  تا خروس از خواب بلند شد رفت تو آشپزخونه و چایی سرد با پنیر سبز خورد و رفت کفش فوتبالیاشو پوشید و زد تو خیابون که با دیدن بیژن سرجاش دهانش کج و باز و نیمرخ شد.بیژن چرا این شکلی شدی 

اه کامبیز جشن فالوده بودم نمیبینی موهامو شاخی زدم فقط دوتا تار مو بافتم دو لاخشو بهم چسبونده شدم شاخ زامبی های محل

تازه کجای کاری تو جشن فالوده یک پسره اومده بود بهش میگفتن تک چرخ زامبی ها خروس رو کلش خشک کرده بود با درخت چنار و کنارش پارک  سبزی کاشته بود رو پیراهنش هم عکس سنگ قبر بود روش نوشته بود بتراش ای آرایشگر بتراش ای آرایشگر سنگی از کله من روی مزارم بتراش روی سنگ قبر من عکس  جشن فالوده رو بتراش.

تازه تو جشن آهنگای سده دویست و بیست و دو هجری نه قمری نه شمسی کوکبی گذاشته بودن پسره اونقدر بریک زد بهم پاپیون شد بردنش برا بازی فیلم نقش پاپیون

تازه وسط جشن دو نفر فوتی داشتن میگفتن کی از همه مرگبار تره پسره با سر رفت تو شیشه وقتی بردنش بای بای میکرد گفت  وصیت میکنم بهتون جشن فالوده نیاد و همونجا که پیام اخلاقی رو داد ایستاد و بعد همینجور که داشت میمرد یک بریک زد ولی باز نمرد نشست یک دست کله پاچه وسط جشن خورد بعد مرد.

شاخ جشن اعلام کرد هیچ مشکلی نیست و این امر طبیعیه و تازه اگر جشنی فوتی نداشته باشه باید اون جشنو گل بگیرن درشو. که یدفه  خودشم افتاد مرد. بعد شاخ بعدی اومد گفت این مردنی نیست خودشو لوس کرده پاشد زد تو گوشش گفت پشت سر مرده حرف نزن خلاصه یک جشنی بود الان که من اومدم بیرون نود و دو درصد مغزم رد داد الان فکر میکنم اینجا الکیه و ما توی دنیای خیالی زندگی میکنیم. بعدشم شام چی دادن فکر میکنی پیاز با سالاد کاهو با سالاد مربا اصلان ایده پشت ایده نیم ساعت حالت دل درد داشتم اومدم بمیرم شاخ مجلس گفت این لوس بازیا اینجا در نیاری بمیری اینا که میبینی مردن نمردن اینجا رسم اینه که شاخ ها هر هفته دو سه مرتبه میمیرن بعد سس گوجه در آورد پاشید رو خودش و اومد وسط مجلس گفت هر کسی سس دوست داره شماره حساب دویست و دو بقیشو بدو بریزه سس و سس انار هفته بعد با مرگ صد در صد طبیعی با هفت درصد بهداشتی استرحتی  لیزه هست خلاصه بابای صاحب مجلس که اومد همه رو از یک کنار یک دو گوشی زد و بیرون کرد ردی که می بینی رو صورتمه یک اثر هنری نیست رد پنگال گرگه. باباش هر دستش بیست میلیون میرزید چهل  و پنجاه کیلو گوشت تو دستاش مخفی بود. وقتی زد فکر کردم اینجا سانفراسیسکوست وقتی بخودم اومدم تو محله شلغم آباد  بودم.خلاصه کامبیز  محله رو میخوام زامبی کنم گفتم مدل خرچنگ های مردابی بیارن با مدل مارپله و کلنگ رو سر اون آخرشه زامبی هم نباشی  میشی خود زامبی کلنگ  رو سر مدل مو جدیده بیل مویی همون مدل بیل گیتس بیل سیبو انار مخلوط میشه هفتاد میوه بعد رو سر میپاشن  تمام اسکلت حتی تو  کف کله حیاط خلوت پشت سر شیروانی جلوی سر مزرعه رو به  آستانه ای از فصل سرد. خلاصه به سراغ من اگر می آیی با خود بیل بیار مبادا ترک بردارد نازک نارنجی دلم اینگونه بود که زامبی خودش استعفا داد و از اینجا به بعد شد لامپی بعد متحول شده بود عجیب سر ظهر تخمه با آبگوشت میخورد منتها زامبی اینجا فهمید باید اینقدر خودشو درون معده ای برون کله ای و لباسی عجیب کنه که اگه شده رو کلش تلویزیون بکاره بشه زامبی شاخ محل خلاصه بالا رفتیم ماست بود پایین اومدیم دوغ بود ماست بود داستان ما ماست بود دوغ نبود و اینجا نقطه رو گذاشتیم و داستان ما به سر رسید کلاغه به فالوده نرسید.

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان