حسام الدین شفیعیان-از کتاب مزامیر

16  زیرا سگان دور مرا گرفته‌اند؛ جماعت اشرار مرا احاطه کرده، دستها و پایهای مرا سفته اند.

حسام الدین شفیعیان-از کتاب مزامیر

7  هرکه مرا بیند به من استهزا می‌کند. لبهای خود را باز می‌کنند و سرهای خود را می‌جنبانند [و می‌گویند]،

حسام الدین شفیعیان-از کتاب مزامیر

7  ای دروازه‌ها سرهای خود را برافرازید! ای درهای ابدی برافراشته شوید تا پادشاه جلال داخل شود!

حسام الدین شفیعیان-از کتاب مزامیر

12  مثل مرده از خاطر فراموش شده‌ام و مانند ظرفِ تلف شده گردیده‌ام.

حسام الدین شفیعیان-از کتاب مزامیر

10  دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم مرا ملامت می‌کنند، چونکه همه روزه مرا می‌گویند، خدای تو کجاست؟