سمفونی خاموش کنسرت بی تماشاچی
سمفونی خاموش مرگ آور از بی تماشاچی
مردگان سر فصل بی آواز گشتند
در این سمفونی آغاز گشتند
بگشتند در زدر خوانش زنوتر
ز زندگان مردگان زندگان نو زنوتر
سمفونی زندگان برای سرودن مردگان خیال هست
انگار خیال مردگان زندگان هست
خیالی از زنده در مردگانیم زمردگان خود زندگانیم
بلوک آجری درون خفته از فالش شدن ها
جهان چند بیتی ها شدن ها
مثنوی هفت خوان رد نشدن ها زخوان اول ان رد شدن ها
زدر گره کور فتاده در کلمات باران جملات بارش درون خیس شدن ها
مردگان نت زده از تقاطع مردگی بلوکه های شمارش زده ی خفتگی
خفتن قطعه فکری مورگان خفته جسم کلمات زده
مرده کلمات واژگان مرده خوار شده حروف خورده از لاشخورهای قبرستان بدون قبر شدگی
جهان سیمانی جهان آهنی جهان آجری جهان بلوکه ای آجرک های فکری بن بست فلسفه
سفسطه ی خواب زندگی جاذبه ی فتادن سیب درون مردگی فتادن هبوط درون کلمات
بارش جملات شعر باران زدگی کلمات درون خورده ی کلمه مانده سقوط سیب زمینی در مزرعه ی خالی
سبد خالی از سیب های کخ زده قیمت خوراکی ماتم زده سبد خالی ماتم زده حروف جار زده از دار زده
دار کلمات را قالی در گلبافت گل قالی بر هم زده
داس تیز ناحاصلی نچیدن برداشت ملخ زده میوه را باران نابموقع درخت زده
و فصل نوی زامستان زائیدن درد کلمات غم زده زارستان زمستان فصل نرسیده به سر فصل نقطه زده
حسام الدین شفیعیان