خب یک مثال شخص میگوید نویسنده هستم. منتها هنوز دنیای نویسندگی را درک نکردم.خب نویسنده هست یا نیست. اگر دنیای نویسندگی را درک نکرده. کجای نویسندگی هست. اول خط هست. نو قلم هست. یا اگر گوید من با تمام تعاریف یک نویسنده و شناخت تکنیک ها و نثر و زاویه دیدها و تمام امور شناخت شخصیت نویسندگان روحیات و ذهنیات آنها آشنایی دارم.وارد یک دنیایی شده که اول خط آن قلم برداشتن آیا هست.اول شناخت هست. یا ارائه کار و نقد.یا میخواهد اول آشنا بشود وارد شود شناخت و تعلیم بیند و به زحمت و در دل کار رفتن یک نویسنده قلم قوی شود.یا نویسنده ای که حتی آموزگار این رشته شود.یا هر رشته ای.یا اصلان نویسندگی در جان او و در ریشه او هست.خب میشود کار را ارائه میدهد خب بله شخص استعداد دارد. و بعد در آن قویتر میشود.دین همینست شخص وارد یک دین میشود.تعاریف آن و حالا سطوح بالا تا الهیات شناسی و مسائل تخصصی یک دین.پس این برای آن بود که هر کاری مراحل دارد.مثال اینست که یک شخص یدفه وارد کلاس نویسندگی شود به استاد آن گوید بیا بشین تو که بلد نیستی من برم پا تخته درس بدهم.این یعنی شخص وارد نشده پرش میخواهد کند به مثال شخصی که هفت مرحله آن را به عنوان مثال رفته.خب این یعنی پله پله هست. یدفه از پله یک به صد رفتن.مثال این میماند از سیاره زمین رفتن به سیاره دیگر برایش شخص ناشناخته میشود.