آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی بازمیگردیم)؟! این بازگشتی بعید است!; سذللّه (3)
ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (16)
و سرانجام، سکرات (و بیخودی در آستانه) مرگ بحق فرامیرسد (و به انسان گفته میشود:) این همان چیزی است که تو از آن میگریختی! (19)
این چیزی است که به شما وعده داده میشود، و برای کسانی است که بسوی خدا بازمیگردند و پیمانها و احکام او را حفظ میکنند، (32)
در این تذکری است برای آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد در حالی که حاضر باشد! (37)
ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم، و بازگشت تنها بسوی ماست! (43)
ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برتریجویی بزرگی خواهید نمود. (4)
میخواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند; در حالی که جز خودشان را فریب نمیدهند; (اما) نمیفهمند. (9)
و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» میگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمیدانند! (13)
گفتیم: «همگی از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.» (38)
و به آنچه نازل کردهام ( قرآن) ایمان بیاورید! که نشانههای آن، با آنچه در کتابهای شماست، مطابقت دارد; و نخستین کافر به آن نباشید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصری، نشانههای قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! (41)
کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان ( پیروان یحیی) هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهی، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کردهاند، ماجور و رستگارند.) (62)
آیا اینها نمیدانند خداوند آنچه را پنهان میدارند یا آشکار میکنند میداند؟! (77)
ما به موسی کتاب (تورات) دادیم; و بعد از او، پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم; و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم; و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید); پس عدهای را تکذیب کرده، و جمعی را به قتل رساندید؟! (87)
آیا نمیدانستی که حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلی در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولی و یاوری برای شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را میداند و تعیین میکند). (107)
یهودیانگفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتی (نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتی ندارند (و بر باطلند)»; در حالی که هر دو دسته، کتاب آسمانی را میخوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند)افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنی همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قیامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داوری میکند. (113)
و (یهود و نصاری و مشرکان) گفتند: «خداوند، فرزندی برای خود انتخاب کرده است»! -منزه است او- بلکه آنچه در آسمانها و زمین است، از آن اوست; و همه در برابر او خاضعند! (116)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟! و یا چرا آیه و نشانهای برای خود ما نمیآید؟ !» پیشینیان آنها نیز، همین گونه سخن میگفتند; دلها و افکارشان مشابه یکدیگر است; ولی ما (به اندازه کافی) آیات و نشانهها را برای اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم. (118)
ای بنی اسرائیل! نعمت مرا، که به شما ارزانی داشتم، به یاد آورید! و(نیز به خاطر آورید) که من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم! (122)
(اهل کتاب) گفتند: «یهودی یا مسیحی شوید، تا هدایت یابید!» بگو: «(این آیینهای تحریف شده، هرگز نمیتواند موجب هدایت گردد،) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروی کنید! و او هرگز از مشرکان نبود!» (135)
اما این شما هستید که یکدیگر را میکشید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان بیرون میکنید; و در این گناه و تجاوز، به یکدیگر کمک مینمایید; (و اینها همه نقض پیمانی است که با خدا بستهاید) در حالی که اگر بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه میدهید و آنان را آزاد میسازید! با اینکه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید، و به بعضی کافر میشوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار میشوند. و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست. (85)
گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) میکشند; چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است! (5)
یوسف را بکشید; یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید; تا توجه پدر، فقط به شما باشد; و بعد از آن، (از گناه خود توبه میکنید; و) افراد صالحی خواهید بود! (9)
(پدر) گفت: «من از بردن او غمگین میشوم; و از این میترسم که گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشید!» (13)
گفتند: «ای پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم، و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم; و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهی کرد، هر چند راستگو باشیم!» (17)
و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند; یکی از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (انگور برای) شراب میفشارم!» و دیگری گفت: «من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل میکنم; و پرندگان از آن میخورند; ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران میبینیم.» (36)
این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسما) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست; خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده; حکم تنها از آن خداست; فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا; ولی بیشتر مردم نمیدانند! (40)
و به آن یکی از آن دو نفر، که میدانست رهایی مییابد، گفت: «مرا نزد صاحبت ( سلطان مصر) یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد; و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند. (42)
(او به زندان آمد، و چنین گفت:) یوسف، ای مرد بسیار راستگو! درباره این خواب اظهار نظر کن که هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر میخورند; و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشکیده; تا من بسوی مردم بازگردم، شاید (از تعبیر این خواب) آگاه شوند! (46)
(سرزمین کنعان را قحطی فرا گرفت;) برادران یوسف (در پی مواد غذایی به مصر) آمدند; و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت; ولی آنها او را نشناختند. (58)
(برادران) گفتند: «اگر او (بنیامین) دزدی کند، (جای تعجب نیست;) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدی کرد» یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتی) را در درون خود پنهان داشت، و برای آنها آشکار نکرد; (همین اندازه) گفت: «شما (از دیدگاه من،) از نظر منزلت بدترین مردمید! و خدا از آنچه توصیف میکنید، آگاهتر است!» (77)
شما به سوی پدرتان بازگردید و بگویید: پدر(جان)، پسرت دزدی کرد! و ما جز به آنچه میدانستیم گواهی ندادیم; و ما از غیب آگاه نبودیم! (81)
و از آنها روی برگرداند و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو میبرد (و هرگز کفران نمیکرد)! (84)
هنگامی که آنها بر او ( یوسف) وارد شدند، گفتند: «ای عزیز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع کمی (برای خرید مواد غذایی) با خود آوردهایم; پیمانه را برای ما کامل کن; و بر ما تصدق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش میدهد!» (88)
هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان ( یعقوب) گفت: «من بوی یوسف را احساس میکنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید!» (94)
و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند! (106)
و بعد از آنکه نشانه های (پاکی یوسف) را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدتی زندانی کنند! (35)
آیا توطئهگران از این ایمن گشتند که ممکن است خدا آنها را در زمین فروبرد، و یا مجازات (الهی)، از آن جا که انتظارش را ندارند، به سراغشان آید؟!... (45)
(بگذار) تا نعمتهایی را که به آنها دادهایم کفران کنند! (اکنون) چند روزی (از متاع دنیا) بهره گیرید، اما بزودی خواهید دانست (سرانجام کارتان به کجا خواهد کشید)! (55)
هنگامی که قرآن میخوانی، از شر شیطان مطرود، به خدا پناه بر! (98)
آنها با تکبر و بیاعتنایی (نسبت به سخنان الهی)، میخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! برای آنان در دنیا رسوایی است; و در قیامت، عذاب سوزان به آنها میچشانیم! (9)
خداوند کسانی را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها زیر درختانش جاری است; (آری،) خدا هر چه را اراده کند انجام میدهد! (14)