حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

Jesus Christ-عیسی مسیح

    مریم مجدلیه (در انجیل یوحنا به‌تنهایی، اما در اناجیل هم‌نوا به‌همراه زنان دیگر) در صبح یکشنبه بر سر گور عیسی می‌رود و از خالی یافتن آن متعجب می‌شود. علی‌رغم تعلیمات عیسی، شاگردانش متوجه نشده بودند که قرار است او دوباره برخیزد.[۲۲۴]

    • در متی، گور توسط نگهبانان محافظت می‌شود. فرشته‌ای از بهشت آمده و قبر را می‌گشایند که سبب از هوش رفتن نگهبانان از ترس می‌شود. عیسی بعد از اینکه مریم مجدلیه و «آن یکی مریم» از قبر بازدید کردند، بر آن‌ها ظاهر می‌شود. سپس به سراغ یازده حواری باقی‌مانده در جلیل می‌رود و به آن‌ها این وظیفه را محول می‌کند که همهٔ ملل را به نام پدر، پسر، روح‌القدس تعمید دهند.[۱۰۷]
    • در مرقس سالومه و مریم مادر یعقوب (یکی از حواریون عیسی) مریم مجدلیه را در بازدید از قبر عیسی همراهی می‌کنند. در گور مرد جوانی در لباس سفید که یک فرشته بود، به آن‌ها می‌گوید که عیسی همانگونه که به حواریونش گفته بود (باب ۱۴٫۲۸)، با آن‌ها در جلیل دیدار خواهد کرد.[۶۱]
    • در لوقا، مریم مجدلیه و دیگر زنان دو فرشته را در قبر می‌بینند، اما ۱۱ حواری حرف‌های آن‌ها را باور نمی‌کنند. عیسی با دو نفر از حواریونش در عمواس دیدار و چندی بعد با پطروس ملاقات می‌کنند. سپس، او در همان روز در اورشلیم بر حواریونش ظاهر می‌شود. علی‌رغم اینکه عیسی به صورت رمزآلودی ظاهر و بعد غیب می‌شود، به حواریونش اجازه می‌دهد به او را لمس کنند و غذایی می‌خورد تا به آن‌ها ثابت کند که یک روح نیست. در اینجا نیز فرمان خود مبنی بر پخش تعالیمش در میان ملل را تکرار می‌کند.[۲۲۵]
    • در یوحنا، مریم مجدلیه در ابتدا تنهاست اما بعد پطروس و «حواری که عیسی دوستش می‌داشت» هم به او می‌پیوندد تا از قبر بازدید کنند. عیسی سپس بر مریم مجدلیه و بعد بر حواریونش ظاهر می‌شود و به آن‌ها نیروی بخشیدن یا نبخشیدن گناهان را اعطا می‌کند. در ملاقات دوم با حواریون، به توما که برخاستنش را باور نداشت، ثابت می‌کند که واقعی است. حواریون سپس به جلیل بازمی‌گردند و عیسی دوباره به ملاقاتشان می‌رود. آنجا در دریاچهٔ طبریه عیسی معجزه ماهیگیری را انجام می‌دهد و بعد از آن از پطرس می‌خواهد به حواریونش خدمت کند.[۵۱][۲۲۶]
    • عروج عیسی به بهشت در باب ۲۴ لوقا و باب ۱ اعمال رسولان توصیف و در نامه به تیموتاوس بدان اشاره شده‌است. بنا به اعمال رسولان، ۴۰ روز بعد از برخاستن، در برابر نگاه حواریون به سوی آسمان رفت و در ابری ناپدید شد. بنا به باب سومِ نامهٔ اول پطرس، «عیسی به بهشت رفت و در دستان امن خداست.»[۵۱]

    • اعمال رسولان به چند مرتبه دیده شدن عیسی بعد از عروجش اشاره می‌کند. در باب هفتم، استفان به بهشت نگاه و «عیسی را در دست راست خدا» مشاهده می‌کند.[۲۲۷] در راه دمشق، پولس بعد از دیدن «نوری خیره‌کننده از گرداگرد آسمان» و صحبت با عیسی، به مسیحیت می‌گرود. عیسی همچنین به خواب حنانیهٔ دمشقی می‌رود و از او می‌خواهد پولس را که بعد از دیدن آن نور کور شده بود، دوباره بینا کند.[۲۲۸] مکاشفهٔ یوحنا هم حاوی سخنانی از عیسی در ارتباط با پایان جهان است.[۲۲۹]

    • بعد از زندگی عیسی پیروانش، چنان‌که در باب‌های اول اعمال رسولان توصیف شده‌است، همگی از طریق تولد یا ایمان آوردن یهودی بودند که کتاب مقدس آنان را «تازه‌وارد» یا «غریبه»[۲۳۰] و مورخان «مسیحیان یهودی» می‌خوانند. پیام اولیه انجیل‌ها به‌صورت شفاهی و احتمالاً به زبان آرامی[۲۳۱] و سپس یونانی منتقل می‌شد.[۲۳۲] بنا به اعمال رسولان و نامه به غلاطیان، اولین جوامع مسیحی در شهر اورشلیم واقع بودند و از جمله رهبرانشان پطرس، یعقوب برادر عیسی و یوحنا بودند.[۲۳۳][۲۳۴]

    • پولس بعد از ایمان‌آوردن، بر خود لقب «رسول جنتیل‌ها (غیریهودیان)» می‌نهند و مسیحیت را میان آنان تبلیغ می‌کند. گفته شده‌است که تأثیر پولس بر تفکرات مسیحی از همهٔ نویسندگان عهد جدید بیشتر بوده‌است.[۲۳۵] تا آخر سدهٔ یکمِ میلادی، مسیحیت از دیدگاه مسیحیان و غیرمسیحیان به دینی مستقل از یهودیت که خود در سده‌های بعد از نابودی معبد دوم در حال تکامل و توسعه بود، بدل شده بود.[۲۳۶]

    • چندین نقل‌قول از عهد جدید و دیگر متون مسیحی سده‌های اولیه نشان می‌دهد که مسیحیان نخستین به‌طور معمول کتاب مقدس عبرانی را از متون مقدس خود به حساب می‌آوردند و معمولاً ترجمه‌های یونانی و آرامی آن را می‌خواندند.[۲۳۷]

    • مسیحیان اولیه تعداد زیادی اثر دینی، از جمله آن‌هایی که در عهد جدید قانونی فهرستشان آمده‌است، به نگارش درآوردند. متون قانونی، که منابع اصلی استفاده‌شده توسط مورخان جهت شناخت شخصیت تاریخی عیسی و متون مقدس مسیحی هستند، احتمالاً بین سال‌های ۵۰ تا ۱۲۰ م نوشته شده‌اند.[۲۳۸]

    • در سال ششم میلادی، یهودیه، ادوم و سامریه که پیش از آن پادشاهی‌های تابع امپراتوری روم بودند، با یکدیگر ادغام شدند و استان رومی یهودیه شکل گرفت. به جای یک پادشاه تابع، یک بخشدار رومی بر آن سرزمین حکومت می‌کرد. قیصریهٔ دریایی مرکز حکومت آن بخشدار بود و به کاهن اعظم اسرائیل اجازه داده شده بود بر اورشلیم حکومت کند. بخشدار زمانی که احساسات دینی و ملی در جریان مراسم‌های دینی باعث آشوب و شورش می‌شد، به اورشلیم می‌رفت. قلمروهای یهودی جلیل و یهودیه توسط سرزمین‌های غیریهودی احاطه شده بودند اما رومی‌ها به یهودیان اجازه دادند که به‌صورت قانونی و فرهنگی مجزا باقی بمانند. جلیل سرزمین ثروتمندی بود و فقر به اندازه‌ای نبود که بتواند نظم اجتماعی را با خطر مواجه کند.[۱۵۹]

    • این دورهٔ هلنیستی دین یهودیت بود؛ در این دوره، سنت‌ها و عناصر دینی یهود با فرهنگ یونانی ترکیب شد. تا زمان سقوط امپراتوری روم غربی و فتوحات مسلمانان در مدیترانهٔ شرقی، مراکز اصلی یهودیت هلنیستی انطاکیه و اسکندریه، دو مرکز شهری یونانی در غرب آسیا و شمال آفریقا بودند که در قرن ۴ قبل از میلاد و پس از لشکرکشی‌های اسکندر مقدونی تأسیس شدند. در دورهٔ هیکل دوم، یهودیت هلنیستی در اورشلیم هم وجود داشت و که باعث ایجاد نزاع‌هایی میان دو گروه یهودیان سنتی و هلنیستی می‌شد. در این دوره، کتاب مقدس عبرانی از عبری توراتی و آرامی توراتی به یونانی یهودی کوینه‌ای ترجمه شد؛ به دلیل اینکه سخنوران عبری کاهش پیدا کردند، ترگوم‌ها نیز به آرامی ترجمه شدند.[۲۳۹]

    • اساس دینی یهودیان بر تورات، پنج کتابی که می‌گفتند توسط خدا به موسی داده شده، استوار بود. سه گروه مهم مذهبی فریسیان، اسنی‌ها و صدوقیان بودند. هرچند این سه گروه در مجموع نمایندهٔ بخش کوچکی از جمعیت بودند. یهودیان چشم‌به‌راه آن روزی بودند که خدایشان آن‌ها را احتمالاً به وسیله جنگ علیه رومیان از حاکمان «کافر» خود نجات دهد.[۱۵۹]

    • عیسی یک یهودی اهل جلیل بود،[۹۳] در حدود سال‌های آغازین سدهٔ یکم زاده شد و در ۳۰ یا ۳۳ پس از میلاد در یهودیه کشته شد.[۲۴۰] توافقی میان پژوهشگران وجود دارد که عیسی یکی از معاصران یحیی بود و توسط بخشدار رومی یهودیه، پونتیوس پیلاطس، که از ۲۶ تا ۳۶ میلادی این منصب را داشت، مصلوب شد.[۲۴۱]

    • اناجیل چند اشاره به سال تولد عیسی ارائه می‌کنند. بنا بر متی ۲:۱، تولد عیسی در زمان پادشاهی هیرود بزرگ که در سال ۴ میلادی درگذشت، اتفاق افتاد. به‌گفتهٔ لوقا ۱:۵، هیرود اندکی پیش از تولد عیسی مرد؛[۲۴۲][۲۴۳] هرچند همین انجیل زایش عیسی را همزمان با سرشماری مالیاتی کوئیرینیوس که ۱۰ سال بعد از مرگ هیرود اتفاق افتاد، می‌داند.[۲۴۴][۲۴۵] لوقا ۳:۲۳ متذکر می‌شود که عیسی در زمان آغاز تبلیغ ۳۰ساله بود که بنا به گفتهٔ اعمال رسولان ۱۰:۳۷ و ۱۰:۳۸، پس از تبلیغ توسط یحیی انجام شد؛ دوران ابلاغ یحیی بنا به‌گفتهٔ لوقا ۳:۱ و ۳:۲، در پانزدهمین سال امپراتوری تیبریوس آغاز گردید که برابر می‌شود با ۲۸ یا ۲۹ میلادی.[۲۴۳][۲۴۶] با ترکیب گفته‌های اناجیل و اطلاعات تاریخی، بیشتر پژوهشگران به این نتیجه رسیده‌اند که تولد عیسی باید بین سال‌های ۶ تا ۴ قبل از میلاد اتفاق افتاده باشد،[۲۴۶][۲۴۷] هرچند گروهی دیگر بازهٔ بزرگ‌تری را محتمل می‌دانند.
    • بازهٔ تاریخ تبلیغ عیسی با استفاده از شیوه‌های مختلفی تخمین زده شده‌است.[۲۴۸][۲۴۹] یکی از این شیوه‌ها انطباق سال‌های ذکرشده توسط لوقا و اعمال رسولان با حکومت تیبریوس است که تاریخی میان ۲۸ یا ۲۹ میلادی را به دست می‌دهد.[۲۵۰] روش دیگری آغاز آن را بین سال‌های ۲۷ تا ۲۹ می‌داند، زیرا یوحنا ۲:۱۳ تا ۲:۲۰ می‌گوید که ۴۶ سال از ساخت معبد اورشلیم در زمان آغاز تبلیغ عیسی می‌گذشت و یوسف فلاوی هم متذکر شده که هیرود بزرگ در هجدهم سال سلطنتش دستور به بازسازی معبد داده‌است.[۲۴۸][۲۵۱] روشی دیگر، استفاده از سال‌های مرگ یحیی و ازدواج هیرودیس آنتیپاس با هیرودیاس (بنا به نوشته‌های یوسف فلاوی) و مرتبط کردن آن با متی ۱۴:۴ و مرقس ۶:۱۷ است.[۲۵۲][۲۵۳] بیشتر پژوهشگران سال ازدواج را بین ۲۸ تا ۳۵ می‌دانند و نتیجتاً زمان آغاز تبلیغ عیسی می‌شود ۲۸ تا ۲۹.[۲۴۹]

    • تلاش‌هایی انجام شده تا زمان تصلیب عیسی مشخص شود. نظر بیشتر پژوهشگران آن است که او در سال ۳۰ یا ۳۳ مصلوب شد.[۲۴۰][۲۵۴] انجیل‌ها ذکر کرده‌اند که این اتفاق در زمان حکومت پونتیوس پیلاطس بر یهودیه (بین سال‌های ۲۶ تا ۳۶) اتفاق افتاده‌است.[۲۵۵][۲۵۶][۲۵۷] زمان مسیحی شدن پولس (بین ۳۳ تا ۳۶) بالاترین محدوده برای تاریخ مصلوب شدن است. زمان مسیحی شدن و تبلیغ پولس با بررسی رساله‌های پولس و اعمال رسولان قابل ردیابی است.[۲۵۸][۲۵۹] همچنین اخترشناسان کوشیده‌اند تاریخ دقیق مصلوب شدن را با بررسی حرکت ماه و محاسبهٔ زمان تاریخی پسح، مراسمی انجام شده بر اساس گاه‌شماری شمسی–قمری عبری، تخمین بزنند. بر این اساس، عیسی در ۷ آوریل ۳۰ یا ۳ آوریل ۳۳ مصلوب شده‌است.[۲۶۰]

    • بسیاری از پژوهشگران مدرن توافق دارند که پدر عیسی، یوسف نجار، قبل از اینکه او تبلیغ خود را آغاز کند، مُرد. انجیل‌ها اصلاً به یوسف در زمان تبلیغ عیسی اشاره نمی‌کنند. مرگ یوسف می‌تواند دربارهٔ خطاب‌شدن عیسی با لفظ «عیسی پسر مریم» در مرقس ۶:۳ شفاف‌سازی کند، چرا که پسرها را معمولاً با نام پدرشان خطاب می‌کردند.[۲۶۱]

    • بنا به گفتهٔ تیسن و مرتس، برای رهبران کاریزماتیک چون عیسی، معمول است که با خانواده‌هایشان به مشکل بخورند.[۲۶۲] در انجیل مرقس، خانوادهٔ عیسی دچار این بیم می‌شوند که او دیوانه است. این قسمت را یک اتفاق تاریخی می‌دانند، زیرا بعید است که توسط مسیحیان اولیه ساخته شده باشد.[۲۶۳] پس از مرگ عیسی، بسیاری از اعضای خانواده‌اش به جنبش مسیحی پیوستند.[۲۶۲] برادرش، یعقوب، به یکی از رهبران کلیسای اورشلیم تبدیل شد.[۲۶۴]

    • به‌عقیدهٔ گیزا ورمس تکامل الهیاتی باعث شده‌است که باور «تولد عیسی از باکره» رواج یابد، نه اتفاقات تاریخی.[۲۶۵] اگرچه بسیاری از پژوهشگران باور دارند که انجیل‌های هم‌نوا از روی یکدیگر نوشته شده‌اند، اما دیگران این موضوع را قابل اهمیت می‌دانند که باکره بودن مادر عیسی توسط دو انجیل هم‌نوا (متی و لوقا) ذکر شده‌است.[۲۶۶][۲۶۷][۲۶۸][۲۶۹][۲۷۰][۲۷۱] بنا به گفتهٔ اد سندرز، روایت‌های تولد عیسی از باکره در متی و لوقا واضح‌ترین نمونه از جعل در روایات اناجیل در ربط با زندگی عیسی است. هر دو انجیل می‌گویند او مطابق پیشگویی‌های یهودی در بیت‌لحم متولد شده‌است و هر دو می‌گویند که او در ناصره رشد یافته‌است. اما سندرز اشاره می‌کند دو انجیل آن را به‌طور کاملاً متفاوتی روایت می‌کنند. ادعای لوقا مبنی بر یک سرشماری که پس از آن هرکسی به شهر اجدادی‌اش بازگشت، نمی‌تواند درست باشد. روایت متی محتمل‌تر است، اما داستان به‌گونه‌ای ساخته شده که عیسی را چون یک موسای جدید معرفی کند، و یوسف فلاوی هم، با وجود ذکر بی‌رحمی هیرود بزرگ، هیچ اشاره‌ای نمی‌کند که او دستور به قتل‌عام نوزدان داد. نتیجتاً بیشتر اندیشمندان معاصر کشتار نوزدان پسر توسط هیرود که متی از آن سخن گفته را واقعی نمی‌دانند.[۲۷۲]

    • سندرز می‌گوید شجره‌نامهٔ عیسی بر اساس اطلاعات تاریخی تهیه نشده، بلکه میل نویسندگان برای نمایاندن عیسی به عنوان منجی یهودی را نشان می‌دهد.[۹۵] نیز تلاش‌هایی صورت گرفته تا دلیل اختلاف متی و لوقا در مورد شجره‌نامهٔ عیسی توضیح داده شود، مانند مارتین لوتر که معتقد بود لوقا شجره‌نامهٔ مریم را روایت کرده ولی متی شجره‌نامهٔ یوسف را.[۲۷۳] علی‌رغم این تلاش‌ها، مورخان دانشگاهی توافق نظر دارند که این شجره‌نامه‌ها را نمی‌توان با هم آشتی داد. یک نظر رایج آن است که متی تبارنامه‌ای سلطنتی و لوقا شجره‌نامه‌ای الهی برای عیسی ساخته‌است.[۲۷۴] در هر حال، زمانی که تصور شود عیسی از یک زن باکره متولد شده، دیگر رسیدن نسل او به داوود از طریق یوسف نجار منتفی است.[۲۷۵] به‌علاوه، لوقا به رابطهٔ خونی بین عیسی و یحیی اشاره می‌کند؛ اما پژوهشگران معمولاً این را هم جعلی می‌دانند.[۹۵][۲۷۶]

    • بیشتر پژوهشگران مدرن غسل تعمید عیسی را، در کنار مصلوب شدن او، یک واقعیت تاریخی روشن می‌دانند.[۲۷۷] این دو اتفاق به اندازه‌ای به عنوان حقایق تاریخی مورد قبول هستند که جیمز دی.جی. دون، یک الهی‌دان، از آن‌ها به عنوان نقطهٔ شروع جهت تحقیق در ربط با شخصیت تاریخی عیسی یاد می‌کند.[۲۷۷] پژوهشگران با استفاده از ملاک خجلت[ث] استدلال می‌کنند محتمل نیست که مسیحیان اولیه داستان غسل تعمید عیسی را جعل کرده باشند، زیرا در آن صورت نتیجه گرفته می‌شد که عیسی مرتکب گناهی شده و خواستار توبه بوده‌است.[۲۷۸][۲۷۹] بنا به گفتهٔ تیسن و مرتس، عیسی تحت‌تأثیر یحیی بوده‌است و بسیاری از عناصر آموزه‌های او را به آموزه‌های خود وارد کرده‌است.[۲۸۰]

    • پژوهشگران مدرن اتفاق نظر دارند که عیسی در جلیل و یهودیه زندگی کرد و برای تبلیغ یا تحقیق راهی جای دیگری نشد.[۲۸۱] آن‌ها معتقدند که عیسی با بزرگان یهودی دربارهٔ موضوع خدا بحث کرد، عده‌ای را مداوا کرد، آموزه‌های خود را در قالب مثل‌ها عرضه کرد و پیروانی برای خود دست و پا کرد.[۲۴۱] منتقدان یهودی عیسی معتقد بودند تبلیغ عیسی یک رسوایی است زیرا او با گناه‌کاران هم‌غذا می‌شد، با زنان صمیمی می‌شد و به پیروانش اجازه می‌داد در روز شبات کار کنند.[۶۰] بنا به سندرز، پذیرفتنی نیست که اختلاف نظر بر سر تفسیر شبات و قانون موسی باعث شود مقامات یهودی خواستار مرگ عیسی شوند.[۲۸۲]

    • به گفتهٔ اهرمان، عیسی تصور می‌کرد تمرکز همه بر ملکوت الهی است، نه چیزهایی در زندگی زمینی.[۲۸۳] او دربارهٔ هلاخا (قانون یهودی) تعلیم می‌داد، به دنبال درک مفهوم واقعی آن بود و برداشت‌هایش بعضاً با سنت‌های دیگر متضاد بود.[۲۸۴] عیسی عشق را در مرکز قانون یهودی قرار داد و پیروی از آن قانون را ضرورتی آخرالزمانی می‌دانست.[۲۸۴] آموزه‌های اخلاقی او شامل بخشش، قضاوت نکردن دیگران، دوست داشتن دشمنان و اهمیت دادن به فقرا بود.[۲۸۵]

    • در اناجیل، عیسی در مجالس مشخصی مانند موعظهٔ سر کوه در انجیل متی یا موعظه در دشت در لوقا آموزه‌های خود را منتقل می‌کند. به‌عقیدهٔ گرد تایسن و آنِت مرتس، این موعظه‌ها واقعاً حاوی تعالیم عیسی هستند، اما در ابتدا بدون هیچ زمینه‌ای ثبت و ضبط شده بودند؛ در نتیجه، عرضه آن‌ها در چنین مجالسی توسط عیسی، ابتکار نویسندگان انجیل‌ها بوده‌است.[۳۶] علی‌رغم این‌که آنچه عیسی به عنوان معجزه انجام می‌داد با فضای اجتماعی دوران باستان هم‌خوانی دارد، او به گونه‌ای دیگر تعریفشان می‌کرد. ابتدا آن‌ها را به ایمان افراد شفا یافته ربط داد و دوم، به عنوان نشانهٔ رسیدن آخرالزمان.[۲۸۶]

    • عیسی دوازده حواری برای خود انتخاب کرد[۲۸۷] که به‌وضوح حاوی یک پیام آخرالزمانی است.[۲۸۸] هر سه انجیل هم‌نوا از دوازده نفر یاد کرده‌اند، اما نام‌های موجود در فهرست لوقا با اسامی مرقس و متی متفاوت است؛ این نشان می‌دهد که مسیحیان کاملاً مطمئن نبودند که آن ۱۲ نفر دقیقاً چه کسانی هستند.[۲۸۸] این دوازده حواری ممکن است نمایندهٔ اسباط اسرائیل بوده باشند که با برقراری حکومت خدا دوباره احیا خواهند شد.[۲۸۸] بنا به اناجیل، حواریون در ملکوت الهی که برقراری آن قریب‌الوقوع ذکر شده، اسباط را رهبری خواهند کرد. به‌گفتهٔ بارت اهرمان، عیسی به‌واقع وعدهٔ حکومت ۱۲ حواری را داده‌است، زیرا یهودا اسخریوطی یکی از آن‌ها بوده‌است. به‌عقیدهٔ همو هیچ‌کدام از مسیحیان دلیلی برای جعل وعده‌ای از عیسی مبنی بر حکومت آن حواری که به او خیانت کرد، نداشته‌اند.[۲۸۸] در مرقس، حواریون تنها نقشی منفی ایفا می‌کنند. در حالی که دیگران گاهی با ایمان کامل به عیسی پاسخ می‌دهند، حواریون او سردرگم و مردد هستند.[۲۸۹] آن‌ها نقش شخصیت فویل را در برابر عیسی و دیگر شخصیت‌ها بازی می‌کنند تا ویژگی‌های عیسی بیشتر به چشم آیند.[۲۸۹] مرقس احتمالاً در این مورد اغراق کرده‌است زیرا حواریون در متی و لوقا حضور مثبت‌تری دارند.[۲۸۹]

    • سندرز عقیده دارد که هدف عیسی این نبود که مردم را به توبه وادارد، اگرچه خود سندرز معترف است که افراد زیادی با این نظر او موافق نیستند. او استدلال می‌کند که به توبه فقط در لوقا به عنوان یک موضوع مهم و به عنوان پیام یحیی پرداخته شده‌است و اگر گناهکارانی که عیسی با آن‌ها هم‌سفره شد توبه کرده بودند، یهودیان تبلیغِ او را یک رسوایی به حساب نمی‌آوردند.[۲۹۰] طبق گفتهٔ تایسن و مرتس، از جملهٔ تعالیم عیسی این بود که خدا سخاوتمندانه به مردم فرصتی داده تا توبه کنند.[۲۹۱]

    • مطالب آخرالزمانی در اناجیل به دو دستهٔ صریح و ضمنی تقسیم می‌شوند. در آیاتی عیسی به صراحت نزدیکی و فوریت آخرالزمان را اعلام کرده‌است. در مرقس ‎۱۳:۲۴–۲۵ پیشگویی شده که ستارگان از آسمان فرو خواهند ریخت و افلاک متزلزل خواهند شد، سپس پسر انسان سوار بر ابرها خواهد آمد، فرشتگان به هر سو منتخبان را گرد خواهند آورد. در ۱۳:۳۱ گفته که آسمان و زمین زائل خواهند شد. آیه قبلی (۱۳:۳۰) تأکید کرده که همهٔ این‌ها در زمان حیات حواریونش رخ خواهند داد. اشارهٔ صریح دیگر، ۹:۱ در مرقس است که عیسی می‌گوید برخی از شاگردانش قبل از دیدن ملکوت خدا نخواهند مرد. در متی ۱۰:۲۳، عیسی خبر می‌دهد که پسر انسان تا پیش از اینکه حواریون در شهرهای اسرائیل پیام او را تبلیغ کنند، ظهور خواهد کرد.[۲۹۲]

    • موارد فوق، آیاتی هستند که زمانی برای آخرالزمان مشخص کرده‌اند. غیر از این‌ها، مطالبی وجود دارد که به آخرالزمان اشاره شده، ولی فقط به فوریت آن دلالت دارند و زمانی تعیین نکرده‌اند. در مرقس ۱:۱۵، عیسی هشدار می‌دهد که «وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است.» در لوقا ‎۱۸:۱–۸ خبر داده شده که پسر انسان به زودی منتخبان را گرد خواهد آورد. اعتقاد عیسی به نزدیکی پایان جهان، به آنچه یحیی تبلیغ می‌کرده هم شباهت دارد. یحیی در همین انجیل (۳:۹) می‌گوید «تبر بر ریشهٔ درختان نهاده شده‌است.» همچنین سه آیهٔ دیگر در مرقس (۸:۳۱؛۹:۳۱؛ ۱۰:۳۴) نشان می‌دهند که عیسی معتقد بوده بعد از مرگ ناعادلانه‌اش، عقوبت الهی به سرعت روی خواهد داد.[۲۹۳]

    • اشارات ضمنی مستقیماً به آخرالزمان اشاره ندارند، ولی آن را در پس زمینه محفوظ داشته‌اند. متی در ‎۲۴:۲۷–۲۸ و ۳۷–۴۱ از قول عیسی می‌گوید پسر انسان به زودی برای قضاوت خواهد آمد. نحوهٔ بیان این سخن به گونه‌ای است که به نظر در طول حیات حواریون اتفاق می‌افتد. در برخی از اعتقادات عیسی که در اناجیل حفظ شده، مثل ‎۱۲:۱۸–۲۷، به نظر می‌رسد به رستاخیزی اشاره دارد که در آن یهودیانِ خارج از اسرائیل، به ارض موعود باز خواهند گشت. عیسی به حواریونش وعده می‌دهد که اسباط اسرائیل را داوری خواهند کرد؛ با توجه به اینکه اینکه او دوازده حواری انتخاب کرد و اسباط اسرائیل نیز دوازده تا بودند، ظاهراً نشان می‌دهد او در انتظار آینده‌ای بوده که با پایان جهان، قوم اسرائیل از نو زنده شود. او همچنین هشدار می‌دهد که «این نسل» برای تمام خون‌های ریخته شده در تمام تاریخ—از هابیل تا زکریا—مجازات خواهد شد. در دسته‌ای دیگر از آیات، به نظر می‌رسد تصور شده که آخرالزمان در همان دورهٔ حیات عیسی آغاز شده‌است، مثلاً ‎۴:۲–۳۲ در مرقس.[۲۹۴]

    • عیسی وعده می‌داد که یک شخصیت آخرالزمانی، به‌نام «پسر انسان»، به‌زودی با قدرت و جلال سوار بر ابرها خواهد آمد تا برگزیده‌شدگان را از چهار سوی جهان گرد آورد. عیسی از خودش هم با عبارت «پسر انسان» یاد می‌کرد اما پژوهشگران مطمئن نیستند که این دو یکی باشند. پولس و دیگر مسیحیان اولیه معتقد بودند که «عیسای برخاسته از مرگ» همان «پسر انسان» است.[۲]

    • مسیح خوانده‌شدن عیسی نشان‌دهندهٔ آن است که پیروان عیسی او را به عنوان وارث داوود، که برخی از یهودیان انتظار بازگشتش را می‌کشیدند تا اسرائیل را نجات دهد، پذیرفته بودند. یهودیان لقب مسیح را به افراد بسیاری داده بودند اما انجیل‌ها از آن به عنوان یک صفت عام، به‌گونه‌ای که عیسی هم یکی دیگر از «مسیح‌ها» به‌شمار آید، استفاده نمی‌کنند، بلکه عیسی را چنان می‌نمایانند که او خود مسیح است. در یهودیت اولیه، این شکل مطلق استفاده از این عنوان یافت نمی‌شود، بلکه فقط عبارات عامی مانند «مسیحِ او» وجود دارد. این سنت مبهم است و سبب شده بحث‌هایی بر سر اینکه عیسی «مسیح‌بودن» را نقش آخرالزمانی خود به حساب می‌آورد یا نه، شکل گیرد.[۲۹۵] سنت‌های آخرالزمانی یهود ابعاد مختلفی داشتند و برخی بر حضور یک مسیح متمرکز بود و برخی دیگر نه. با توجه به سنت مسیحی، گرد تایسن بر این فرضیه تأکید دارد که عیسی برای خودش نقشی آخرالزمانی قائل بود اما عنوان «مسیح» را بر خود ننهاد.[۲۹۶] بارت اهرمان استدلال می‌کند که عیسی خود را مسیح می‌دانست، اما نه به مفهومی که بسیاری از مردم تصور می‌کنند،[۲۹۷] بلکه بدین معنا که او در نظم سیاسی جدیدی که خدا آن را آغاز خواهد کرد، پادشاه خواهد بود.[۲۹۸]

    • ‘Jesus’ Face
    نظرات 0 + ارسال نظر
    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد