حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

عیسی مسیح

The name Jesus was called when he was alive was ‘Isho’.
The language he spoke is called ‘Aramaic’. More precisely, he spoke a dialect of Aramaic called the Jewish Palestinian Aramaic.
In Aramaic, there is nothing like ‘Joshua’, ‘Yeshua’, ‘Jesus’, ‘Yahoshua’ etc.

His name ‘isho’ became spelt as ‘Yeshu’ (same pronunciation) when the Hebrew language was used to write about him.

Some dialects of Aramaic language is still spoken today by some parts of Syria and ‘Isho’ is still a common name there. The Christian speakers are called Syriac Christians and their gospel went directly to them and didn’t go through the Greek, Roman and English bastardization over the centuries.

Some Bible translations retain the name ‘Isho’ instead of ‘Jesus’ so as to retain the original name. Early bible translations wrote this name as ‘IS’.Check the attached picture.
Ever wondered why some people call him ‘Isa’ today?
Yes, you are right, that name is a variation of the pronunciation of the name ‘Isho’.

The man who was recorded to have taken after Moses, his actual name as recorded was “Joshua”. But the man who said he was the son of God, his actual name was “Isho”. Isho and Joshua mean the same, they are just indifferent but similar languages.

So, in what name do you pray?
Especially now that you know the true name he was recorded to have referred to when he said

“Whatever you ask in my name, this I will do, that the Father may be glorified in the Son.”

  • Meaning: The name Jesus typically means “Savior,” Salvation,” “helper,” or “healer.”
  • Gender: Most babies named Jesus are male, though one or two female Jesuses pop up sometimes.
  • Origin: Jesus has its roots in Greek and Hebrew, all referring to a savior or saving God
  • Pronunciation: You can pronounce Jesus as “JEE-suhs” or “Hay-SOOS.”
  • Popularity: The name Jesus saw great popularity in Middle Eastern countries during the first century but has dropped off in recent years. It does, however, continue to be popular in Spanish-speaking households
  • Nicknames: Chuy, Jamie, Jay, Soos, Zeus.
  • Variations: Chucho, Chus, Chuy, Giosue, Iokua, Iesous, Issa, Joshua, Josu, Josue, Xesus, Yehoshua, Yeshua.
  • Namesakes: Jesus Christ, the central figure of Christianity.
  • I remember in your Evidence for Jesus articles that there was a Jewish source which talked about the fact that Yeshu was be executed. I looked up what Yeshu means on Wikipedia and it means Jesus but people say that Yeshu refers to people who practice magic or deal with sorcery.  My question is if Yeshua means Jesus what does Yeshu (as opposed to Yeshua) actually mean?
  • Here is the quote you refer to.  It comes from the Babylonian Talmud (late first or second century AD)  Babylonian Sanhedrin43a-b

  • It is taught: On the eve of Passover they hung Yeshu and the crier went forth for forty days beforehand declaring that “[Yeshu] is going to be stoned for practicing witchcraft, for enticing and leading Israel astray. Anyone who knows something to clear him should come forth and exonerate him.” But no one had anything exonerating for him and they hung him on the eve of Passover. Ulla said: Would one think that we should look for exonerating evidence for him? He was an enticer and G-d said (Deuteronomy 13:9) “Show him no pity or compassion, and do not shield him.” 

  • From the context, it is really quite clear that what is being discussed is a person with the name Yeshu.  What the word yeshu means is not relevant at all to this passage.  For example, let me imagine that I said a friend named April Smith visited me yesterday.  The fact is that the word April means the fourth month of the year.  OK. So what?  The meaning of a word which is also used as the name of a person is really not relevant if it is being used as the name of that person.  I am not talking about the fourth month of the year, but about a person who happens to have the name April.  Therefore, if the Hebrew (or Aramaic in this case) word Yeshu happens to have another meaning such as a person who practices magic, this is irrelevant.  Bottom line, the word Yeshu here is clearly and unambiguously a reference to an individual person named Yeshu.  In fact, Yeshu or Yeshua was a very common name among the Jews in the first century, as has been proved from looking at the names on bone boxes found in Jerusalem from the first century.

  • In any case, the word Yeshu or Jeshua means to save or to rescue.  It means, essentially, God saves.  It does not mean “one who practices magic.”  I have done some quick research and cannot verify the claim you found in Wikipedia that the word yeshu or yeshua ever had this meaning.  However, the point is this.  If we look at the context of the quote from the Babylonian Talmud it is clear that it is a reference to an actual, individual person who had the name Yeshu, and therefore, the Aramaic meaning of the word yeshu is not relevant to the passage or its meaning.  Is this quote from the Babylonian Talmud about the person we know of as Jesus o Nazareth?  That is debatable, but in any case it is a person, not a “person who practices magic.”

  • در واقع اینکه عیسی مسیح را در نقد بر یشو حانورزی جادوگر معرفی میکنند یا مرتد شهوت رانی که اعدام شد یا همان تصلیب.چیست؟ و نوشته های حالا در نسخ یهود که اول بر اینکه عیسی مسیح شیاطین یا دیو را از افراد در آن زمان بیرون میرانده و این یکی از بارزه های شناختی او بوده که میگفته چگونه شیطان بتواند شیطان را بیرون کند.یعنی بخواهد دیو و شیطان زدگان را بیرون کند دلیل چه خواهد بود که بخواهد بیرون کند و اگر کسی با این صفات نامبرده که در نقد میگویند یهود در متون نسخ یهود چرا بخواهد شخصی که شیطان زده و دیو زده را پاک سازد.پس چرا آن زمان دیو زدگی شیطان زدگی زیاد بوده.منظورن همان دوران مد نظر هست نه قبل و بعد همان زمان؟چرا و چرایی آن که شخصی دیو زده بشود و چه چیزی باعث میشود؟ دنبال چه رفتن دیو و شیطان زدگی ایجاد میکند آیا جادوگری؟آیا دنبال کارهایی رفتن که ورود آنها را راحت کند؟پس خارج میکرده از آنها.یا تهمت اینکه به او و مادرش میزنند.از چه بوده؟ یا اینکه با زنان صمیمی میشده؟ یا چقدر فضای بسته بوده.یا اینکه به گناهکار مثال مجرمی نگاه میشده که باید ترد میشده.در حالی که کسی در گناه بمیرد خوبست یا توبه کند و حال خوب زندگی کند.چرا خواهان پر کردن جهنم از گناه میشدند.یا گناهکار در مجازات کردن.و اگر یهودی پیرو شریعت موسی بوده چرا نحوه حتی حکم بر مجدلیه فرق دارد.در حالی که او را پیش عیسی بردند.از چه امری حکم کرده.از تورات؟ اگر اینگونه بود که  باید حکم سنگسار میداد.اما معلومه ربی خطاب کردنش.امریست که یهودی زیر شریعت دنیا آمده بوده. و مسیحیت از خود او  شروع شده. غسل تمعید.فرق نگذاشته که حالا عیسی مسیح هست خودش تمعید نگیرد.در حالی که روح خدا بوده بر او.و روح القدس بدون تمعید بر او بوده زیرا نمادین میخوانند یعنی باید خود عیسی هم کاری کند که پیروانش کنند. پس تمعید شده. و روح القدس نشسته.در حالی که مسح تازه حال آنکه روح اصلیه او که میگویند روح خدا.و روح القدس.اون روح اصلیه.و آن مسح روح القدس.چون رکن دوم دستور داده رکن سوم کار کرده.پس چرا کفر به روح القدس آمرزیده نمیشود اما بر خلاف پسر انسان گویند آمرزیده میشوند. عیسی مسیح در اینجا خواسته بفهماند که من راه نقد ها و راه جستن ها و حتی مرا چالش کشیدن ها را باز میگذارم تا حقیقت را دریابید.نه دیکتاتوری کنم بسته نگهدارم.و کسی نتواند حرفی بر علیه من بزند.حال انکه ماهیت روح القدس آیا انسانی شده.نه.پس عیسی انسانی شده و درک کرده نیاز بشریت به یافتن و حتی چالش کشیدن و حقیقت را یافتن هست.نه اینکه روح القدس جنبه خدایی نکرده نقد پذیری نداشته باشد نه روح حساس و بسیار لطیف هست. اما عیسی شخصی سرسخت و زیر بار اون همه رومی و یهودی نرفته.آن هم کسی جرات نمیکرده  رومی ها و یهودی ها.دو تا با هم تلفیق شوند چه میشود؟ حالا متعصبین حساب کنید متعصبین که نمیخواهند حقیقت ها روشن شود.و هر امری را خطرناک میبینند.چرایی اینکه پسر انسان بر زمین آید ایمان را بر زمین خواهد یافت.آیا ایمان مسیحیت آن زمان بوده. اگر آن زمان یهودی بودند؟ میخواسته بیاد یهودی ها رو ببینه ایمان به شریعت دارند در شریعت خود.اینجا یکی از پر چالش ترین مباحث میشود. چه زمانی برایش منظور بوده. چون میگفته آن زمان از آسمان آمدم.و  با توجه شناخت مسیح شناسی و حالا روح خدا و این مباحث که کلمه ای بود که انسان شد.و در پیشگاه پدر بوده.میخواسته بیاد ببینه ایمان به یهودیت بوده؟ آنقدر از یهود ترس داشتند که کسی عملا جرات گفتن اینکه او ماشیح هست را در نظر حکومت نداشته.حتی محاکمه کننده و دستور دهنده میگوید ننویس پادشاه یهود.خیلی این مسئله که مگه میگذاریم او پادشاه یهود شود.مگر تصلیب تاج خار تمسخر .تمرد از آنچه در مزامیر گفته شده بوده. و حال کفر میشده. نیرنگ بازی بوده.قبلش منتظر بودن و با همین اوصاف قوم را امید وار به نجات دهنده می آید و اوضاع درست میشود. زمانی که آمد نه ماشیح نیست.بعد باز منتظر ماشیح ماندن بعد او و سرپا نگهداشتن منافع.این قابلیت یعنی دین نه برای مصارف معنوی بلکه مصارف مادی.چرا میگوید پسر انسان آید بر زمین ایمان را خواهد یافت.کدام ایمان مد نظر بوده.چرا میگویند یهود این جنبش مسیحیت را که افسانه عیسی خوانند و عیسی افسانه بوده را بعد در جنبشی جدید خوانند.که در مقابل امری یا خطری از منجی برپا کنند.و سمت آموزه های صلح و محبت و خطر ندانند.و خطر ویرانی .یا عیسی میگفته ایمان را بر زمین خواهد یافت.علتش چیست؟ آیا از زمانی که ترس و وحشت هست میگوید.هر چند میشناخته که آنها حتی در جایی که لازم باشد خود را در ظاهر بر نقد بگشایند میگشایند تا هر کاری که عیسی مسیح رد بشود.و هر امری که عیسی را همان یعنی شخص عیسی مسیح و شخص دیگر را با کارها و متون و تحریفات دجال یا بر عکس منجی دیگر دجال و دستیار او. یا هر جور شده.این دو را متقابل هم قرار دهند.حالا با هر طیف نفوذ اشخاص خود. یا جوری که قلمداد شود این یک از او در خطر هست یا او از آن.نفوذ یهود بسیار بالاست.تربیت کننده از هر لباسی هر امری دارد. زیرا اصلان فراماسونری را اصل آن را یهودی ها میدانند که یک خانواده قدرتمند یا چرخه بسیار کنترل کننده جهانند. فلان امر بشود میشود.فلان امر تشخیص داده شود. کنترل رسانه ای در سطح رسانه تاثیر گذار که منجی یافت نشود. کم کم منجی ها خیالی. ادیان وعده ها  دروغ مثلان در بیاید. و جهان ماده بشود.یعنی ماده ماده گرایی تولید و مصرف.انسان شود آدمی مصرف گرا. نیرو دارند. خرج زیاد میکنند.نفوذی دارند.اما به امورات زمینی واقف و زمانبندی های خدایی را نمیدانند.زیرا نمیتوانند بر خدا تسلط کنند.این هراس در اندرون اونها هست که چه خواهد شد وضعیت منجیان کارهای آنها.حال آنکه خداوند وقتی بخواهد کاری کند. میکند. و هر جور شده ثابت میکند. حال یکی میگویند هر جور که نتوانستند واقعیت امر را بدانند و مخالفت ها زیاد با شخص واقعی ندای اسمانی شود.آن مثال امر روح القدس و شناخت. و خلاصه اگه به خدا هست هر جوری شده وعده ها درست در میاید.خیانت کاران شناخته میشوند.نفوذی ها غربال میشوند یا توبه میکنند یا هم.دجال خیالی آنها که اصل دجال دجالین چه هستند. چون دجالی که آنها ترسیم میکنند یک جریان بر اشخاص مبتنی هست.یک چشم فراماسونری میچرخاند. چون خواهد آن شخص را رشد دهد نیرو دارد پول دارد. مثال اینری کریستو بنز و ماشینو. امکانات رفاهی عالی جذب میشوند. پول.زنان.امکانات زندگی عالی.از هر امری .از رسانه.مصاحبه. تریبون.تا راه بردن او بر تخت پادشاهی دروغین زمینی مادی.اصل بر آنست که عیسی شناخته نشود و پادشاهی اصلی فراماسونری بهم نخورد. چینش آنها مهم هست.زمان بندی دارند. ساعت فلان شخص باید برود زمانش تمام شده.یکی حالا فقیر یکی دستفروش فلان شخص بهانه میشود گلد میشود میشود انقلاب یک کشور.چون زمانش تمام شده. یک بدل هم دارد دار میزنند.مثل بدل صدام.بنده خدا چهارده سال بعد در میاورند جسم سالم هست در قبر بیگناهی فقیر را بدل کردند دار زدند.خانواده او تحت خطر . چه کند باید دار بخورد دیگر. چرا سالم در نیاید.حال صدام کجاست فلانی ها کجایند.صدام اصلان مبحث اختلاف تجزیه بود.جنگ.و جنگ قومی برای منجی که اولان نیاز بر اینکه ایرانی ها مهدویت. عراق .واهمه از منجی و تشدید اختلاف هم بستگی دو ملت.حال یهود نفوذ در مسیحیت بالاست یهود.در کجا نیست.اصلان صدام کجا میتوانست یا فلان شخص بدون آنها بالا بیاید.والا صدام بهتر نبود.باید صدام بالا میامد تا کارهای آنها را کند.نتانیاهو بالا بیاید.ترامپ که فراماسونری رو اصلان که هیچ اصلان تمام صحنه سازی نیم ساعت انگاره بازداشت.تا ترامپ را عیسی بخوانند.کسی که در مکاشفه درباره او هست.بدون نام او خرید کنند.خودش در سخنرانی میگوید.یعنی اینقدر پول دارد که هر کاری بخواهد کند قدرت. بازی سیاست هم که زیادست.سیاست رو هست.طرف تو هند بیاد مجسمه بزاره ترامپ رو بپرسته.طرف بیکاره بیاد ترامپ پرستی کنه.رحمم ندارند به اونهایی که پول میدهند تاریخ مصرف دارند. این یعنی اونهایی که زیر نفوذ افراد هایی اینچنین هستند بدانند که تاریخ مصرف دارند.خوشحال نباشند مواهب دنیوی .تاریخ مصرف بزرگانشان مثل حکما ی حکومت صدام تمام بشود. بازی شطرنج دارند.فلان برود میرود. بدلی هم جایش گذارند میایند واقعیت را بگویند صدام را بگذارند تسلیم کنند.که تمام بازجویی لو برود کارهایشان.حال آنکه اصلان مگر میگذارند. فلان برو به فلان جا. بهترین تغییر دهندگان صورت پزشکی دارند.که همون صدام زیست کنه بدونه اینکه بدانند اصلان صدام هست.فلان کشور در بهترین جا و امکانات.اینها آموزش دیده زبان یاد دار هزار کار یاد دارند.صدام را مثال ببینی فکر کنی یک انسان جوان مثال مو رنگی دیگر.مگه اینها حقیقت گو هستند.ادیان رو هم تا بتونند چینش خود کنند خراب کنند هزار تا مسئله از امروزه چه میکنند.اما در مقابل خدا میدونند که نمیتونند برنده بشند.حال تازه داوری نهایی که واویلا هست برایشان.مگه شوخیه بزنند بکشند در برند.اینجا قدرت دارند. آنجا مثل این میماند که همانها بگویند شما کی هستید.ولی کارنامه پیشوایان که میگند اینجاست خط دهنده ها. چه هست پیروانشان اونها از اینکه بما چه گویند حال هر دو طرف داوری دقیق بدون حتی ذره ای جانبداری یا فلان چقد در حق داور بد کردی هست.چون جنبه بالا دارد داور.مهربانست اما داوری را پدر اسمانی .همان که میگویند خدای ما هست به او داده.پس اینجا مسئله حق شخصی نیست عمومی هست.حال آنکه طبق آنچه سوال باید شوند مهم هست. چه چیزهایی سوال ربط به داور میشود چه به بقیه. پس دقیق بدون ذره ای ستم بر کسی هست مگر ستم خود افراد بر خودشان و دیگران.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد