42 عیسی ایشان را خوانده، به ایشان گفت، میدانید آنانی که حکّام امّتها شمرده میشوند بر ایشان ریاست میکنند و بزرگانشان بر ایشان مسلّطند.
حال استاد و پیشوای تو کیست؟
من زیر پای تو را نمیخواهم بکشم به ندایی که کلام صحبت میشود اعتماد کن؟ من از طرف بدخواهانی که درون فکرت میاد نیستم؟
یعنی از سمت کسی یا اینکه فکر کنی خطری برات پیش بیاد که فکر کنن تو کی هستی اونا میدونن که استاد مهربانه ولی تو مسائلی با کسی شوخی نداره تو مسائلی؟همینجور که اگه تو یادت بیاد میفهمی که چی میگم.
تو فکر میکنی دوزار نیرزیدن به دانستن و ندانستن خود هست؟ تو خود را که میدانی که فکر میکنی اگه ندانی دوزار نمیرزی؟ خب من حسام الدین شفیعیان هستم دیگه مگه میشه خودمو نشناسم! برای همینه که فکر میکنی پیشوای تو کسی دیگه هست؟ من نه تونل نورانی نه آن دنیا رفتم چجوری بدونم من دوباره اومدم جز همین زندگی پس از زندگی میشنوم و میبینم برنامه اش را دیگه و اعتماد دارم که انسانهایی درست هستند و میگویندچون دلیلی نمیبینم غیر آن بگویند.چیزی یادم نمیاد اصلان؟ مطمئنی نرفتی.یا پاک شده ذهنت علتش میدونی چیه؟ اصلان اون خواب مشعل که دیدم رفتم.از کجا بدونم منظورن خود من بودم.من بعضی مسائل رو بر خودمم ببینم فکر میکنم منظور کسی یا کسانی دیگر هست.یا خواب ها انگار منظورن امری دیگر میخواد بگه اگرم خودمم بدونم خواب باز مربوط به چه هست؟ از روی راهنمایی هم بشه باز از اونجوری آیات باز مسئله سردرگم میشه. هیپتونیزم این حرفها هم که درصد خطایی زیاد داره میگن انگار مطمئن نیست. آیات هم که میگه.منتها اینکه چه میگه. و اونها همونند که گفتید دونفر هستند فقط از مسیحیت.خب بله روح ها ارتباط امر با اونها و خود تو بله این درسته. خب دونفر درست.تو منو یه روح میدونی؟ ولا اگه شما عیسی مسیح باشی روح و جسم بگی قبول میکنم.اصلان شما کی هستی؟ اونم قبول میکنم.سخته.خب تو دیداری هستی.یعنی آنچه میبینی میپذیری.و آنچه نمی بینی شک میکنی.اینم معلومه قویتر باید بشی در ایمانت.البته حق داری ها.منتها بحث من مهمتر از این حرفهاست.خدا کند حداقل فکر نکنی با خودت حرف میزنی.نه اینو از رو عکس شخصی هام یک چیزهایی متوجه شدم.والا همین فکرو میکردم.خوشم میاد راستگویی.همین خوبه.یعنی راستگو بودی.و الانم هستی.اهل نیرنگ نیستی که بگی من خودمو فلان شخص میدونم.همونی که بهت گفته بشه.رو میگی همین خوبه.گفته بشه.خب کلامی فکر میکنی.میدونی همه چی رو خیلی میخوای بصورت دیدار و ندا باشد.وقتی جسمانی فکر کن که روحیت قوی باشه.من میدونم چقدر ظرفیت داری. وضعیت بدنیت چجوریه. و تحملت چقدره.یک سوال چرا من شبیه نقاشی های قدیمی شما هستم.خب تو که منو یادت نمیاد.تو که از اون زن میپرسی غذا چی بوده در شام آخر خودت یادت میاد؟ خب من گفتم که اون جای شمارو نگیره.مگه میتونه جای منو بگیره.گرفتن خیلی ها. چقدر دورشون جمع شدن.من شبان نیکو هستم.صدامو اونایی که ایمانشون قوی باشه میشنونن برا همین دارم بهت میگم حیفی تو.حیف تو.که غیرت داری رو استادت ولی بدان که من دارم باهات صحبت میکنم. وانگهی.شباهت به من داری در نقاشی های قدیم خب جاهایی بله.ارتباط قوی شده. کی کار میکنه درونت.قدرت خودت چقدره.تو خودت چه کاری میتوانی کنی.پس بدان تازه این هنوز حالت من در تو که اینجوریه ببین خودم چی میکنم.وانگهی نقاشی مثل عکس نیست که.حالا بعضی نقاشی ها مکاشفه باشه. بله.منتها خیلی اونها ساخته خیاله.اصل رو بنگر وقتی دیدی اون موقع میشه.تازه در آسمان باید صورت رو بیابی.اونم بتونی تشخیص بدی.خیلی مواظب باش در تشخیص ها.حق و ناحق نشه. منظور نجات در مسیحیت غیر من نیست رو متوجه باشند.یعنی اینکه بتونی دقیق تشخیص در بیاد. منتها این امر خوبست. کوبیدن و باز شدن میشود .نجات برای آنچه گفته میشه غیر من نیست.باید متوجه بشی.والبته گفتم مسیحیت باید متوجه امورات باشند که منظور چیست؟ اونایی که باید متوجه باشند هستند.خب روح القدس مثال پرنده ای سفید اومد نشست درون من خودم تعجب کردم. نشست درونت چون من درونت بودم.برای همین.چرا مسح متفاوتی شدی. تا حالا فکر کردی به واسطه من همچین مسحی شدی.منتها با وجود من.که بودم.اصلان چی شد توجه به مسیحیت کردی.تو که نه کلیسایی باز درون جایی که هستی هست.و نه مسیحی که باشه که به معنای بودن و رفتن به انجا.مگر شرایطی خاص.یعنی بودن نه اونجوری که باید باشند. اصلان چی شد سمت مسیحیت آمدی.غیر اینکه باید میامدی.مگر میشه تو نیای.آمدنت از سمت من بود. والا چجوری اون ملکوت من تو رو نجات باید میدادم. اون موقع که لازم باشه ترک کنی زمین رو.متوجه ای اصلان.افشین جاوید کجاش یوحنا هست اصلان متوجه ای.معنای یوحنا رسول را.اون آیه ها رو متوجه ای.عملکرد خودتو متوجه ای.تو کم کسی نیستی ها در مسیحیت.اونم من عمل میکنم.والا تو میتونی.نه ولا.استادت عمل میکنه برات.شباهت این حرفهارو ول کن.تو کسی هستی که اگه بشناسن تو کی هستی بعد بهت میگم مسیحیت یعنی چی؟ مگه میشه تو رو خوار کنند.پادره پیو و مقدسین دیگه تازه دیدی که چه میکنند.حالا فکر کن بفهمند تو کی هستی؟ من به صورت آنچه گفته شد میام.حالا فکر کن تو تنها یادگاری از مسیحیت هستی که الان هستی.تا من بیام.متوجه هستی یادگاری بودی که الان هستی؟ میدونی چه اتفاقی میفته اگه بری و بفهمن تو کی بودی؟ میدونی چه حالی میشن.میگم خیلی تو رو دوست دارند.تو مسیحیت جایگاه بسیار عالی و بالایی داری.تمعیدی که من گرفتم هم گرفتی بواسطه من.واتیکان خوابند حتما من باید بیام. اومدمو این ...تازه الان نمیتونم خیلی توبیخ کنم واتیکان رو چون این وضعیت جسمی ضعیف داره.بخاطر اینه.که حالش بهم نریزه.من گفتم اینو به دولت میرسانم.باید دولتو از من بخواد.من حرف الکی نمیزنم.هر جوری شده.اینو میرسونم.حتی اگه شده.از زیر خاک که نباید خاک بشه دربیارم.اگه تمام بدنش منهدم بشه.اینو گفتم بفهمند اونایی که باید بفهمند.من کلامی که بگم رو انجام میدم. من واسه کلام صلیب شدم.برای کلامی که باید میشد.و جد بزرگوارم از ماهیت جدی زمینی گفت.حال فکر کنید این برام چه جایگاهی داره.اخرین اولین من.کوچک بزرگ من.قلب من.سعی کنید قبل آمدن من دستورات رو انجام بدید.والا من بیام....توبیخ میکنم ها.حالا میگم واتیکان.چون این کاتولیک علاقه داره.متوجه اید چرا کاتولیکو علاقه داره.باید بشناسین دیگه اینو.روحیات.کوچک بزرگ من.تو همه.باز نگید نشناختیم اینو.زود خشم من.که داره به محبت نزدیک میشه.غیرتمند من.مواظبت کننده مهربان.همدم تنهایی مادرم.میدونید مادر چقد اینو دوست داره.ملکوت چقدر ناراحته که این اینجوریه.من ناراحتم.مهربان وفادار.که اگه من جلوشو نگرفته بودم بجای من صلیب میشد.با همین روحیات ضعف ها.و همین ضعف الانش.ولی باید از مادر من مراقبت میکرد.والا باور کنید میرفت صلیب جای من.که نباید میرفت.اول برای اینکه کتاب گفته بود مزامیر.و دوم داوود حرف الکی نمیزنه.که نشه.بعدم اختلاف تصلیب رو براتون باز کردم.همچنان که گفت.کتاب چهار انجیل.و کتب دیگر مثال مکاشفه و رساله ها جای خود.اما کتاب شما انجیل هست.نه عهد قدیم.خواندن فرق دارد.کتاب شما انجیل هست.متوجه باشید چی گفتم برای چه گفتم.چون حقیقت همینست.و به غیر آن خیانت هست در مسیحیت.برادرش بزرگترش در صورتی که به گذشته خود بازگرده و دل بده بله.این منتها گفتم این مثل چجوری بگم مثال دین دیگه فرض کنید.این حالت دوم یک دین دیگه برای مسیحیت فرض کنید.خواهرشم مریضه دعا کنید براش.منتها من تا جایی که به این مربوط بود یکبار شفا دادم.منتها دوباره سرطان سخت.خواهرش.اون دیگه ایمان بستگی داره. این داره دستگذاری کنه.منتها ایمان قوی بشه بله.حالا اونم بسته به شخص دیگر داره.والا از طریق همان اعتقاد خودشان باید پیش روند.والا این با این حالت جسمانی مصائبش خیلی باید میرفت.مونده هنوز.پس یادتان باشد کوچکترین فرزند هست. از سه فرزند.خانواده.کوچکترین پس درست میگویند که کوچکتر از برادرش بود.متولد 1363 هست.وقتی میگم دریابید اینو متوجه بشین نیاز هست دریابید.همه چی رو که نمیتونم بگم واضح.دریابید.وضعیتش سخته.خیلی سخت.تا خودم بیام.بتکانم با شمشیر کلامم.زبانم.باز نگند شمشیر میکشه.عهد قدیم.توش چی هست.عهد جدید.اونم منظور عیسی چه بود رو گوش کنند متوجه میشند 2 موعظه گر بسیار توانا. هستند.عهد قدیم مال یهودیان هست متوجه اید که تورات مال ما نیست.انجیل ها.و کتب مسیحیت که مشخصه.منتها با شمشیر کلامم کار کردم براش.وبراتون.بازم انجام میدهم.تا وقتی که فکرش را نمیکنید بیام.یعنی توانجیل هست.برای همین سردرگم میشه.والا کلام خودمونرو اگه منظور میداشت فقط میرسید به امر زودتر که گفتم.باید باور کنه که من دارم باهاش بدون کلام صدا صحبت میکنم.درون چه میشه.حال صدامو بشناسه.ایمانش قویتر بشه.مدل نه تنها این کلان تو کتاب هست.که قوت گرفتند وقتی اتفاق افتاد.من اینهارو زندگی هاشون هست.انتخاب کردم. و انتخاب میکنم آنهایی که شهادت دادند گفتند بعضان.مارو انتخاب کرده.و به این جایگاه رسوندم اینو.کار کردم روش سخت هست. روشون کار میکنم.میگم.نگاه مسیحیت رسولان معصوم نیستند.منتها این یه هنره.که اینتخاب کردم شدند رسول و حالا این که قوت کم گفتم داره.ببینید.منتها قوت کم که داره.بدون من.با من ایمان قوی کنه.بهتر میشه.حال قوت این تو مکاشفه عالیه.کارهایی که بتونه کنه. شرط داره.تو کار مکاشفه عالیه.
...
باید ببینم از روی آیات چه کسی اینهارو به من گفت؟ حالا از شام نپرسیدم چی بود تو شام آخر چون این ویرایش اضافه از سه نقطه به بعد یعنی ویرایش متن نه من همین اضافه منظورمه تو پست میشه ویرایش وبلاگی چون همونا باید باشه و من ویرایش نمیکنم مگر اضافه به منظور وبلاگی ویرایش میشه فکر کنم الانم یک ساعت بیشتر کمتر حالا دارم میزنم؟ البته شام ممکنه تو جسم اومد قضاوت نمیکنم.منتها تو جسم من بیاد من بپرسم درست نیست توجسم.انسانی.منتها اون خانمه که گفتم ازش بپرسم؟ اونم نباید اون سوالو مینوشتم تو اون پست چینگ های البته تو وبلاگ خودم نه از خودش سوال بود منظور این سوالاتو دارم ازش منتها سند مدرک این عقلانی دیگه.جنسیت گفتم چون زمینه بودایی داره چینگ های بعدم نه دوستدارانش خودش چی منظورن میگه.پیروانش.باید سخنرانی های خودش ببینم دقیقتر چی میگه البته تنهایی نه میزارم شما هم ببینید منظورن حالا اگه مخاطبی باشه یا بعدا چون من خودم مخاطب وبلاگ خودم هستم میبینم.. منظورنم بهترین همینه که چه سندی برای اثبات داره اون خب؟ حالا ببینم کی بود باهام بدون کلام صحبت کرد بدون کلام صوت /درونی؟
25 او به ایشان گفت، ای بیفهمان و سستدلان از ایمان آوردن به آنچه انبیا گفتهاند.
32 پسبا یکدیگر گفتند، آیا دل در درون ما نمیسوخت، وقتی که در راه با ما تکلّم مینمود و کتب را بجهت ما تفسیر میکرد؟
39 دستها و پایهایم را ملاحظه کنید که من خود هستم و دست بر من گذارده ببینید، زیرا که روح گوشت و استخوان ندارد، چنانکه مینگرید که در من است.
15 زیرا که من به شما زبانی و حکمتی خواهم داد که همهٔ دشمنان شما با آن مقاومت و مباحثه نتوانند نمود.
31 و همچنین شما نیز چون بینید که این امور واقع میشود، بدانید که ملکوت خدا نزدیک شده است.
6 خداوند گفت، اگر ایمان به قدر دانه خردلی میداشتید، به این درختِ افراغ میگفتید که کنده شده، در دریا نشانده شود، اطاعت شما میکرد.
8 پس آقایش، ناظر خائن را آفرین گفت، زیرا عاقلانه کار کرد. زیرا ابنای این جهان در طبقه خویش از ابنای نور عاقلتر هستند.
24 زیرا به شما میگویم هیچیک از آنانی که دعوت شده بودند، شام مرا نخواهد چشید.
12 چون عیسی او رادید وی را خوانده، گفت، ای زن از ضعف خود خلاص شو!
/خب اینهارو هم من دیدم فکری شدی به ذهنت آوردم که بیای ببینی دیگه غیر اینه.نه واقعان یک انرژی که نمیتوانستم نیام ببینم چی به چیه.خب حالا ببین کی هستی از آیات تا نظرتو بپرسم؟ بعدم مخاطب تو دیگه کیست؟ بله حالا نظرمو آخر بپرسید آخر در آوردن اینم میگم.که مخاطب مهم کیست.چون از ایات متوجه شدم.
خب حالا از آیات ببینم خودم کیستم؟
28 در آنجا گریه و فشار دندان خواهد بود، چون ابراهیم واسحاق و یعقوب و جمیع انبیا را در ملکوت خدا بینید و خود را بیرون افکنده یابید
5 بلکه به شما نشان میدهم که از کِه باید ترسید، از او بترسید که بعد از کشتن، قدرت دارد که به جهنّم بیفکند. بلی به شما میگویم از او بترسید.
37 خوشابحال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. هر آینه به شما میگویم که کمر خود را بسته،ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده، ایشان را خدمت خواهد کرد.
9 و این مَثَل را آورد برای بعضی که بر خود اعتماد میداشتند که عادل بودند و دیگران را حقیر میشمردند
7 امّا کیست از شماکه غلامش به شخم کردن یا شبانی مشغول شود و وقتی که از صحرا آید، به وی گوید، بزودی بیا و بنشین.
30 بر همین منوال خواهد بود در روزی که پسر انسان ظاهر شود.
38 به ایشان گفت، چرا مضطرب شدید و برای چه در دلهای شما شُبَهات روی میدهد؟
31 زیرا اگر این کارها را به چوب تر کردند، به چوب خشک چه خواهد شد؟
8 پطرس و یوحنّا را فرستاده، گفت، بروید و فِصَح را بجهت ما آماده کنید تا بخوریم.
26 لیکن شما چنین مباشید، بلکه بزرگتر از شما مثل کوچکتر باشد و پیشوا چون خادم.
37 زیرا به شما میگویم که این نوشته در من میباید به انجام رسید، یعنی با گناهکاران محسوب شد؛ زیرا هر چه در خصوص من است، انقضا دارد.
20 و مراقب او بوده، جاسوسان فرستادند که خود را صالح مینمودند تا سخنی از او گرفته، او را به حکم و قدرت والی بسپارند.
14 امّا اهل ولایت او، چونکه او را دشمن میداشتند، ایلچیان در عقب او فرستاده گفتند، نمیخواهیم این شخص بر ما سلطنت کند.
40 او در جواب ایشان گفت، به شما میگویم اگر اینها ساکت شوند، هرآینه سنگها به صدا آیند.
8 به شما میگویم که به زودی دادرسی ایشان را خواهد کرد. لیکن چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت؟
27 او گفت، آنچه نزد مردم محال است، نزد خدا ممکن است.
34 امّا ایشان چیزی از این امور نفهمیدند و این سخن از ایشان مخفی داشته شد و آنچه میگفت، درک نکردند.
18 آیا هیچکس یافت نمیشود که برگشته خدا را تمجید کند جز این غریب؟
24 زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان درخشان میشود، پسر انسان در یوم خود همچنین خواهد بود.
30 بر همین منوال خواهد بود در روزی که پسر انسان ظاهر شود.
16 و مَثَلی برای ایشان آورده، گفت، شخصی دولتمند را از املاکش محصول وافر پیدا شد.
خب آیات درست در آمد باید احتیاط کنم.من الکی حرفی نمیزنم.من زیاد به نداهایی که میشود درون اعتماد نمیکنم.چون میدانم زمان گذشته کتاب را خواندم مثال شائول نزد زنی رفت و گفت ارواح.حالا چه بسا این امر رو قدرت هایی داشته باشند افرادی.نمیشه.حکم به احتیاط میکنم.