غزل های یکشنبه ی رو به دوشنبه نیامده
غزل های در جا آمده و رفته
مثنوی های خان به خان زندگی
دو بیتی های بیت بیت رفته
شعر نویی در کهن از نو به واژه منگنه شده
تکاندن کلمات بارش جملات پیکره ی مجسمه ی شاعر ریخته در خود
سقوط جملات سقوط جمله سقوط کلمات سطرهای لرزان از کلمات ریخته شده
حسام الدین شفیعیان
تو بمن گفتی آخر دنیا شده
گفتم مگر آغاز هم آخر شده
تو بمن گفتی آخر قصه شده
گفتم اول قصه مگر آخر شده
و به تمام دنیا گفتم آغاز همان آخر شده
مگر آخر دنیا کجاست پشت کدام دریا آخر جهانست
جهان مثل توپی گرد اولش همان آغازست
گردش کن به دور چرخش زمین
هر کجا که برسی درب همان آغاز هست
ستاره های کدام جهان شبیه زمین هست
مگر ستاره ها مختص زمین هست
تو بمن بگو زمین چقدر مال آدمک ها هست
مگر تمام ستاره ها مال آدمک ها هست
کدام موجودی کجای سیاره ای دیگر
شبیه انسان در غم نان فردا هست
مگر ما نبودیم که در سیاره ای دیگر به دنبال خود میگشتیم
کجای سیاره ی دیگر مثل انسان دنبال خود میگشتیم
کدام سیاره کاغذی میشد کدام سیاره آخر دنیا میشد
و تو بمن گفتی تمام سیاره ها آغاز و آخر دنیا میشد
و نامه را باز کردم نوشته بود
تولد و وفات تولد و آغاز و وفات و تولد سیاره ای میشد
سیاره کدام مادر سیاره کدام پدر وسعتش زمینست
وقتی بهشت کنج دل مادر و پدری باز میشد
و فرش زمین زیر پای انسانی مثل قالی پر گشودن روی ماه میشد
حسام الدین شفیعیان
تنهایی های کدام چراغ روشن شب روشنی دارد
روی هر چراغی تنهایی شمع روشنی دارد
بلوکه های سیمانی مگر تنگ آدمی میشد
وقتی ماه درون اتاقک جمع میشد
ستاره ای که رد میشد از اسمان تفکر تو
چراغ روشنی میشد که بذر میشد
و تمام خاطرات دفاتر شب زده طلوعی به سمت شب از طلوع میشد
حسام الدین شفیعیان
خندیدم برایت خنده باز کردم
کنسرو غم را بستمو لبخند باز کردم
کنسرتی شد پر از قهقه های تاریخی
من تاریخ را درون کنسروی باز کردم
متینگ ماهی ها پر از حرف میشد
ماهی ها با لب زدن حرف نزدند
نجواهایی که درون تنگ ماهی باز میشد
گفتم درون تنگ ماهی شوم شاید دریا را نبینم
نگو درون تنگ ماهی هم دریا میشد
سوار بر تفکر خود بال را باز کردم
پر از حروف را سر آغاز کردم
دیدم حروف تو میشدی
دیدم جمله تو میشدی
دیدم نقطه تو میشدی
خط دیگری را آغاز کردم
حسام الدین شفیعیان