رویای نرسیده به وقت تقویمی
ستاره های دنباله دار تقویم رو میزی
جایی دفتر خاطرات ذهنی پاک بود
نقطه های تاریک روبروی دریا بود
پرنده ای میزد آواز دلتنگی
آغاز فصل زمستان بود دریا بود
شعر واژه را میزد انگار درون شعر غصه ی فردا بود
قصه های کودکی های سالخورده
سالهای درون ذهن خاک خورده
درون چند برداشت کوتاه زندگی
فصل های نرسیده به سر فصل زندگی
قصه ی خواب برده از رویای زندگی
مسافر رومی ایستگاه اتوبوس
قشون تمام جنگ شهری
مرد تمام عرصه ی تاخت و تاز
یونان چکیده ماست شده زنگی
باستان رفته از داستان
کابوهای تکزاس محصل رشته ی نجوم
سرخپوستان فارغ التحصیل رشته ی جغرافیا
بورژواهای سالن کیک خامه ای
عصر ناپلئون های کرم زده
قرون وسطای یخ زده
عصر پنچری قطار دودی متروی دوبل برگری
عصر برندهای شیک زدگی
عصر تابلوی توقف ممنوع جلوی درب اهنی زده بیرون
عصر روندگی مار بر تپه عصر یخ در بهشت یخ کرده
عصر چای سبز بوی زرشک
عصر زرشک روزنامه ی تمشک
عصر هیاهوی فضانوردان فضا زده
عصر آدم مریخی های ماتم زده
عصر دودکش های برقی
عصر سالادهای سزار جنگی
عصر تمدن بوق و شیپور
ساز عصر تب زدگی عصر روغن ماشین آهن قطار زدگی
عصر مرگ های خوشکل منو ببر با خود به قصر قصه
عصر فوت نهنگ توی حوض ماهی ها
عصر شاعران و نویسندگان چاپ درون خود زدگی
عصر تفنگ آب درمانی عصر زالوی بدبخت بی رمق زدگی
عصر پاهای زالویی عصر پاهای مار ماهی های آبی
و خلاصه عصر تمام تاریخ فشرده در تاریخ
عصر مغزهای پر از هنگ زدگی
حجم مغز بار زدگی تمام جهان را در مغز ذخیره زدگی
و عصر ربات و عصر سیندرلای داماد شده
عصر تک شاخ اسب سفید نه عصر برند زدگی
حسام الدین شفیعیان
سرنوشت مسیر برایت چه گویم باز
غم انگیز ترین سروده گویم باز
غمبارترین قصیده هایم استخوان شکن
کمی مرحم زمین تلخ مبار بر پیکر نحیف من
من تاریخ غمهای زمینم برایم کمی ساز دلتنگی بزن
حسام الدین شفیعیان
پر از رویای نرسیدن بود بهار
زمستان یخ زده بود بهار
شروع تمام نرسیدن ها بود بهار
فصل اوج پرواز بود بهار