حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-85

اگر زنجیره مادی در اموراتی قوی شود و این زنجیره برای پیشبرد اهداف زمینی باشد. زنجیره معنوی و خدایی قویتر هست.آنقدر قویتر که خالق بر مخلوق صدر در صد کنترل دارد.حال مخلوق به خالق بگوید من پیروز میشوم بر خالق. خالق میخندد خنده آن هم نوع خاص مثالی خود هست. مخلوق بر خالق نمیتواند پروز شود زیرا خالق هست که مخلوق را خلق کرده.با هر قدرت زمینی مخلوق مثال باد هست که باد از جا آن را برکند و از یک نقطه جهان به یک نقطه دیگر جهان پرت کند.مثال آن اینست که اگر مخلوق بتواند بر مخلوقات چیره شود بر خدا چیره نمیتواند بشود زیرا قدرت مخلوقات و قدرت مال و امکانات بشری با هر نوعی از آن در برابر قدرت خدا ذره در دریاست.مقابله با خدا شکست هست.حال شخصی به خدا یا اشخاصی به خدا بد و کج گفتاری کنند. خداوند میخندد.زیرا خالق آن مخلوق هست. اگر میخواست مغز او را در آن واحد به گفتار خوب وامیداشت. مثال توپ و بازی .برای خدا اینگونه هست. که افرادی که به خدا هم متاسفانه بد میگویند مثال توپ بازی هستند که نمیدانند خدا آنها را هم دوست دارد.اصلان محبت خدا آنقدر زیادست که انسان اگر کامل بداند طاقت نمیاورد.ولی چشم انسانی و آدمی مادی در دنیای مادیت مثال توپ زمینی هست. که با آن توپ زمینی بازی میکند اما برای چه و هدف چه. خداوند با شما همان بازی میکند  که با مخلوقات او بازی میکنید مثال این امر اینست که شما اگر مهربانی خدا را و موهبت خدا را قدر بدانید در بعد چشم بعد موت شرمنده نمیشوید.زیرا چشم و تفکر شما مرحله دیگری را میبیند.حال خداوند همه امورات را میداند میداند فلان شخص کیست چیست چرایی ها چگونگی ها و ذره ای  از آن برای خدا ناپیدا نیست. پس دانای کل اگر به زورگویی نیست بنده کیست که زورگو شود.خداوند جبر و اختیار  را در چه گذاشته اختیار آنچه عمل میکنید اما جبر آنچه عمل کردید و حساب بدهید. این جبر خیلی هم خوبست. و آن اختیار هم جنبه خود شخص هست. پس اینجا توازن عدالت خدا آنست که فرصت زندگی را داده اما تمام آن را از هر کاری که انسانها بر هم کنند حسابرسی دارد. اگر اینگونه نباشد ظلم و ستم و جفاها را آدم ها شوخی بگیرند چشم بعد موت لحظات و حتی عملکرد و حتی  آنچه که آدمی به یاد نمی آورد را به یاد انسان می آورند این خدایی هست مهربان و عدالتش بسیار دقیق و بسیار عالی.

فانوس-84

در جهان و کلیت آن هیچ امری بیهوده آفریده نشده است.اگر منظومه شمسی.سیارات.کهکشان و این کره زمین و مریخ و کره  و سیارات جدید که کشف میکنند و سیاره مشتری و...همه اینها نظم آفرینش هست.نمیشود گفت سیاره ای بیخود بی جهت افریده شده. و حال زمین مگر بیخود و بی جهت هست.همانقدر که زمین با جهت آفریده شده. همانقدر سیارات با جهت و کلیت آفرینش با جهت افریده شده اند.انسان امروز بسیار در همان انگیزه کشف حیات در سیاره کره ای دیگرست. که بتواند حیات را در سیارات و موجودات دیگر کشف کند.و با امکانات امروزه بشریت این کشف هنوز  اتفاق نیفتاده. موجودات مریخی و فرازمینی. نمیدونم موجوداتی که از آنها در این زمره یاد میشود. و یا نوعی عکس هم نشر میدهند.اگر همان موجودات فرا زمینی باشند جای مخفی کردن نمیگذارد. چرایی آن آنست که چرا پنهان شود. و اما اگر این حیات در کره و سیارات کشف شود آیا همانند انسان خواهند بود.اما نتیجه هنوز حاصل نشده. و تخمین ها به اینست که سیاره های شبیه کره زمین و کرات امکان حیات از نسبت های  امکان حیات و آن در اینست که امکان زیست میتواند باشد و شرایط آنجا مشابه زمین هست.و اصل اینکه اینها همینگونه بیخود بی جهت آفریده نشده اند.اصلان نظم آفرینش خود نمیتواند بیجهت باشد و همینجوری بوجود آمده باشد.اگر شما به تپش قلب و مغز انسان فکر کنید. و باز به موجودات دیگر و این همه نمودار نظمی دقیق در آفرینش هست.

اگر مثال دایناسورها و موجودات غول آسای نابود شده و امروزه نمونه های کوچک آن را نظر بگیرید.زمین خود نمودار حیات و زیست مختلف بوده هست.و این زیست در چرخه روند به جلو کوچک کوچک شده . انسانها که قد بلند و جسته درشت داشته اند و عمر طولانی امروزه جسته انسانها هم نسبت به مثال آدم یا انسانهای قدیم کوچکتر شده قدیم خیلی کهن.اما انسان منقرض نشده بلکه روند  زندگی بشریت هست. و موجودات دیگر برتر ما را زیر ذره بین چه بودیمو چه شدیم نگذاشتند بلکه خود انسان هست که روند آن را از گذشته تا حال برسی کرده.اما وجود انسان با این هارد چندین چندین برابری ابر رایانه ای بسیار دقیق عمل میکند.انسان موجودی هست که ارتقای ذهنی میدهد خود را و این ارتقای ذهنی به جلو با پیشرفت علم و تکنولوژی همراه هست.

فانوس-83

پس  متنی به عنوان مثال 1500 سال روی زمین مانده حال 1500 سال آن کاغذ سالم مانده.مثال هفتصد سال کاغذ روی زمین مانده آیا آن کاغذ متن داخلش سالم مانده.کلمات ماندن. تغییر نیافته. این بستگی دارد کجا مانده باشد.و محفوظات ماندن آن کجا بوده باشد. چه کتب های پنهانی هست که رو نشده اصلان.و چه گنجینه هایی که رو نشده. و در کتابخانه های سری نگهداری میشود.چه کاغذ هایی که متون تغییری داشتند. و چه کاغذ هایی که سالم ماندند.چه رازهایی که سوخته شدند یا از بین رفتند و چه رازهایی کاغذی که ماندند و سالم ماندند.اینها همه محفوظات نگهداری درست بشریت و امانت داران و کجا نگهداری شدن ها و حال دانستن اینکه نگهداری مهمتر از  همه چیزست .اگر کتابی با قدمت هزاران ساله پیدا شود که سالم مانده. یا اموراتی دقت شود. دقت مهمترین مسئله هست. زبان شناسی در حد فهمیدن.زبان شناسی حداقلی تا زیاد. حال یک دانشمند از یک امر صد چیز در می آورد و یک فرد با دقت هم  نسبتا اما یک فرد بی علاقه نظر نمیکند اگرم نظر کند دقت نمیکند. اگرم دقت کند به مسئله ای دقت میکند که باب فکر او باشد.اما زمانه هایی که دقت لازم هست دیگر خوش آمد خوش نیامد بردار نیست بلکه زمانه هایی که مهم هست مسائل به جمعی هست نه شخصی.پس کسی که خودش را به خواب زده نمیتوان بیدار کرد چون خواب الکی هست اما کسی که خواب رفته را میتوان بیدار کرد چون خود را به خواب نزده. این فرق مهمی هست. دغدغه اصلان نشان دهنده جوشش هست.حال اگر همه ادیان را بشناسید فلان شخص حرفی بزند ده مثال نه دویست مثال دارید که دیدید و برایش مکشوف میکنید.اما کسی که  دانش کافی نداشته باشد سریع  تایید میکند شکست میخورد برمیگردد. اما در این زمین شلوغ باید دانش افزوده باشید تا حرفی زدند دویست مثال حقیقتی را هموار کنید تا بدانند این مسائل که مثل بگویند خرافات دویست مثال آن را دیده باشید در همان فرهنگ. بگویند فلان پس فلان شخص هم مثل من و شما بوده. تاریخ پس خود شما بودید همانها. باید بلد باشید در مقابل آدمهای انحرافاتی چگونه پاسخ داشته باشید والا نسخه کل امورات را میپیچانند و اصلان شاخه ها را نمیشناسند یا اصلان نمیدانند که روتین ساده یک دین خود نه جاذبه ای دارد نه هدفی بلکه دین همین مسائل هست خرافات نیست بلکه علاقه به مکشوفات هست مثال زندگی پس از زندگی که محقق در ان به امورات جدید در جلوتر رفتن ها میرسد.دین هم همینست .مثال به یک مسیحی مسلمان شده گفتند برنامه ای دیدم چرا گفت خیلی جاذبه نداشت کلیسا بود حالا یک مراسم. در حالی که در دین خود جویندگی میکرد میدید چقدر دریاست و تنها یک کلیسا نیست و فقط یک مراسم جاذبه ادیان شناسی همینست که عده ای میخواهند خیلی  خشک باشد. اما نسل مخصوصان حاضر دنبال مکشوفات و  جاذبه حقیقی هست.والا روتین یک مراسم آرامش هست اما  نسل حاضر نسل سوال و یافتن هاست. نسل قدیم هم بوده اما الان اوج آنست.برای جهانی که بسیار  پیشرفت کرده.

فانوس-82

شما یک برجی میبینید فلان شخصم میبیند فلان شخص کج میبیند و اصلان کج هم هست فلان شخص بگوید راست هست. نفر بعدی کج هست. دویست نفر کج بگویند یک نفر راست دیده. حال یا منظر چشم او راست دیده میشود چشم پزشکی برود.اما دویست نفر کج دیدند.حال مسئله ای آنقدر واضح هست که هزار نفر مثال ببینند گویند راست هست.ده نفر بگند نه دروغه. ده نفر باید به مثلث رجوع کنند. چون ده مثلث میشود صد مثلث چرا مثلث.هرم را فرض کنید یک مثال کوه هست که بالا میرود. اگر آن ده نفر اساتید امورات فوق باشند هرم فوق بالا میرود. اما میریزد چرا؟چون دانش علم آن دانش علوم نادرست هست.اما دانش درست دانشی هست که خدا آن را بالا برد و اگرم ریزش کند آنهایی میریزند که کم ایمان باشند.اما شخصی که مکشوفات پر شدن داشته باشد نمیریزد اصلان میشناسد.پس اینکه هوش شما چه درصد هست خوبست اما تقویت هوش دیگران رسالت انسانی شماست.حال تقویت هوش تنها با حقیقت هست که خوبست. زیرا حقیقت یعنی کلاه نزاشتن اول سرخودتان بعد دیگریست. اصل حقیقت اینست  که بتوانیم به آنچه حقیقت هست برسیم. چه بعد حیات ماده شوخی نیست که شخص چشم موت بندد ماده را رها آن سمت مشکل بخورد برای امری که درست آن غلط به آن داده شده. پس افراد  کوششگر خواهان صعود یعنی خود من نجات بیابم بقیه بمن چه نیستند اصلان این زنجیره شادی در حیات ماده و بعد حیات ماده همینست . خوشنودی خدا وقتی خدا رضایت داشت امورات آنچنان درست و خوب میشود که خالق از مخلوقات رضایت داشته باشد. حقیقت چیزیست که انسان میبیند خواب مغز افسانه ای بیدار که میشود چیز دیگر میابد. پس  ببینید چگونه میشود به آن راه که درست هست رسید نه وادی سرگشتگی. بلکه وادی راه یافتن و  بعد این حیات خفگی نشود خفگی خیلی معنا دارد خود سرگشتگی روح عذاب روح سخت تر از عذاب جسم هست.عذاب جسم یعنی عذاب روح عذاب روح اصل آنست.پس افراد را جای عذاب به رحمت و داشتن زندگی رهنمود کنید که در آنجا جای خفگی روح یک زندگی صد در صد بهتر از حیات ماده داشته باشند نه اینکه صد در صد بدتر از حیات ماده.اگر این حقیقت و آن لبخند فرد آنجا بر شما بود و خشم او در اینجا بر شما لبخند او در آنجا را مد نظر بر خودتان بگیرید و بذر فکر او را به آن آرامش لبخند آنجا رهنمود کنید.

فانوس-81

پس آنکه از زندگی ضعیف برخوردار باشد درد مصائب را تحمل کند اما سودجو و کلاهبردار نباشد و دروغ نگوید و حقیقت طلب باشد شاید در نظر اینکه بخواهد درستی را پیشه گیرد و حق و حقیقت را بجوید و بگوید و امورات جهان را و تاریخ را. و متنی را بخواند بداند با ربط و سبط آنها. و پر شدن از مسئل در امورات مثال متنی ساخته میشود ربط و سبط ان از کجا چینش شده چگونه تغییرات یافته و این نوع تغییرات و کار مدل کجاست. بفهمد.و بداند امورات کلمات. جملات. همه را بفهمد .دیگر انحراف نمیخورد فلان متنو بخواند میداند .فلان آیه را از فلان کتاب بنویسند میداند اصل آیه چیست. و تغییری داشته باشد میفهمد.پس بازی نمیخورد.و سعی میکند آن را به نحوی بفهماند. البته تریبون سئو قوی تحت نگه داشتن ذهن ها انجام شده.اما تلاش افراد برای این مسائل زنجیره درستی و دانش اگر رشد یافت هر فرد حقیقت طلب میشود بذر دانش و درستی برای ترویج درستی و بالابردن دانش دیگران در امورات.پس از تاریخ دور و نزدیک. مباحث. مکشوفات. مربوط ها. مسائل موت حیات مادی بعد آن و مسائل دیگر.پس ادیان شناسی. تاریخ شناسی.شخصیت شناسی. متون کهن.متون ها. متن ها.کتاب ها. زنجیره دانش.و شناخت و  حتی حرکت بدنی کلام بدن. کلام بدون  صحبت چهره. همه اینها خود مثال دریایی هست که باید در آن وارد شد اما انتهای آن رسیدن سخت اما در حد رفتن به سمت حقیقت رضایت خداست.