فانوسی ارزش دارد که برای کنار طاقچه نباشد. فانوس یعنی برداشتن درون آن را پر کردن و رفتن در مسیر تاریکی برای روشنایی بخشیدن به آن مسیر اگر در مسیری تاریک قدم بردارید باید روشنایی درون شما مسیر را روشن کند. صرف آدم چگونه هست چه مسیری هست نباشد بلکه هدف ساختن بنای انسانیت باشد نه اینکه حال یک انسان چگونه هست زیرا ساختن سخت و ویران کردن انسانها آسان.برای همینست که انسانی که تشخیص دهد در آن حس میاید و آنکه بماند در تاریکی ارزش خود را حقیر میکند. فتیله یک شمع وقتی روشن شود میشود شمعی دیگر.اما فتیله خیس خورده را روشن کردن یعنی همان خواب هست.در واقع هنر والا آنست که ساختن را بداند و الا تخریب آسانست ولی تخریب بنای محکم غیر ممکن هست زیرا بنای محکم اساس محکم دارد و هر چقدر تقه در ریشه آن زده شود رویش نو دارد اما در بنای غیر محکم آن بنا ویران میشود.پس هر آجر آن درست چیده شود و آهن همان ریشه آن محکم فرو نمیریزد.بنای ایمان خود را محکم نگهداشتن مهم هست.راهنما شدن به درستی و نیکی و مهربانی و زدودن تاریکی و رفتن به سمت روشنایی در تفکر صحیح و عمل صحیح.
دری زنگ زده قفل محکمی بر آن. در زنگ زده بدون نگاه بی ارزش و قفل آن زنگ زده.در بدون کارایی و در بدون کارایی فقط بستن آن.اما در زنگ زده قفل زنگ زده. جلوی آن علفهای هرز. و بدون مصرف و نگاه کردن.در باز میشود و قفل آن برداشته میشود.زمین خالی پر از علفهای هرز بی مصرف. داخل زمین میشوید. علفهای هرز آن را میچینید. و یک بیل و زمین را با خاک نرم هم سطح میکنید و سنگلاخ ها هر چه سنگ به پای آدمی میخورد را بر میدارید. خسته میشوید.و باز شروع به فعالیت میکنید زمین هم سطح بدون سنگلاخ و علفهای هرز.حالا زمین آماده هست.بذر را میکارید. بذر آن گیاه میشود و رشد میکند. دانه ها سرباز میکند و گلها را میکارید. و آبیاری میکنید.و کم کم بعد از مدتی زمین خالی و بدون مصرف میشود زمین پر از سر سبزی و گیاه و حالا در آن را تمیز میکنید و جای قفل بر آن بازدید برای عموم آزاد هست میزنید.افراد دیگر در این راه یا مشارکت میکنند و بذری میکارند یا نگاه میکنند و حالا هر کسی رد میشود زمین خالی قفل در زنگ زده بدون توجه نیست حالا یک زمین پر از گل گیاه دیوار پیچک و حوض زیبا و حالا مثلان تختی و استفاده عموم هست. مزرعه زندگی ما همین هست. تفکر ما بسته برای خودمان مثال همان در زنگ زده هست. وقتی باز شد و مفید شد مورد حاصل و بذر دیگری میشود. بی انگیزشی و منافع جمعی آن در منفعت درست و خیر اندیشی هر شخص بالغ و عاقل را بعد از تربیت و تعلیم به آنجا میرساند که زنجیره انسانی ورای دید منافع هست بلکه زنجیره ای هست از کمک بنی بشریت به هم. این زنجیره رضایت خداست. یعنی انسانها زنجیره ای از کمک به هم. برای هم برای رضایت خدا بشوند.این زمین میشود حاصلخیز این زمین از خشک بودن به نو شدن میرود.آری در بسته را باز کردن و کوبیدن اولین قدم هست و بعد آن بذر مرحم شدن و مهربانیست بی تفاوتی ها برداشته میشود و قبیله نگری جایش را به جامعه و خانواده بزرگتری میدهد بنام خانواده زنجیره انسان ها بدون مرز و جغرافیا و خط بندی ها.
مفید بودن چیست؟مفید بودن به چه دردی میخورد؟مفید بودن چه کارایی دارد؟مفید بودن یعنی بی تفاوت نبودن نسبت به اموراتی که میتواند احیا کننده باشند.مفید بودن در هر کاری که به نفع بشریت باشد و حاصل آن بتواند به انسانها کمک کند.اول آن رضایت خدا و دوم آن آرامش خود انسان هست.انسان مفید نسبت به گیاه.حیوان.و انسانها و طبیعت.و حالا دیده اید که انسانهایی از طبیعت زباله جمع میکنند.انسانهایی که طبیعت را سالم نگاه میدارند انسانهایی هستند که برای بشریت و نسلها مفید هستند.گرمایش زمین.اینها همه به زمین ضربه میزند.علت های مادی و مصرف گرایی صرف زندگی مادی برای مصرف صرف فقط.اما وقتی این زمین پاک و طبیعت پاک.و انسانیت در آن وجدان باشد.این حق زندگی و حیات را برای نسلها میخواهد.هوای پاک. کمک به بقای انسانها و زمین.و ادامه حیات.کار فرهنگی کاریست برای بیداری ذهن ها.و اموراتی که میتواند به بقای موجودات زنده ضربه بزند.پس حفظ محیط زیست.و همین آب سالم و تاثیر آن در روان.در انسان.در زندگی.و این خاک سالم.و این کاهش گرمایش زمین از مضرات.و این یعنی محیط زیست برای بشریت به پاکی و فرهنگ نگهداری از حفظ طبیعت سرسبزی و تاثیر همه اینها برای انسان.و این یعنی تداوم حیات و بقای زمین با حفظ آن هست.
با توجه بر اینکه کلمات و جملات در زندگی تحول ایجاد میکند و راهنمایی ها میتواند راهگشای مسیری باشد به هدایت امر درست و اینکه بشریت یعنی جمعیت زیاد و در این جمعیت افراد زیاد بدنبال کسب حقیقت هستند که بتواند آنها را راهنمایی کند هر کتابی بلواقع به آنچه بیان میشود تمیز داده میشود.تمیز ما میتواند بر حقیقت و کمال و شناخت حقیقت های بیشتر رود.ارزش هر کتابی به آنچه گفته و بیان شده هست.ارزش کلام ارزش کتب ها بر مبنای آنچه راهنمایی بشریت هست و اینکه هر کتابی با تمیز دادن هست که میتواند انسان را به حقیقت برساند. و دانایی انسان هست که در این پر شدن ها میتواند با مطالعه کتب و تاریخ و هر کتابی چه کتاب معنوی چه کتاب موفقیت چه کتاب زندگی و هر کتابی با توجه به تحول روح انسانی هست که میتواند تمیز داده شود.و در این علاقه انسان ها با مطالعه کتاب هایی که علاقه دارند میخوانند. اما در پی کسب حقیقت و شناخت و راهنمایی گاهی با مطالعه به آنچه یک انسان باید بیابد میتواند او را از گمراهی به راه درست یا شناخت آنچه ممکن هست آن را به امر دیگری تشبیه کند به راه کشف آن چه برای او میشود رهنمود کند.در این کتاب ادیان را با توجه بر آنچه باید مکشوف شود میخوانیم. یا زندگی.یا معنویت. و انسانیت.باشد این کتاب هم راهنمایی باشد برای بشریت چون هر بذری که درست تمیز و خوانده در کلامی یا کتابی شود میتواند رهنمود ساز راهی شود برای کتب و ادیان و شناخت و زندگی .پس هر کتابی هم قابل تمیز دادن و شناخت هست.بدون تعصبات بدون جهت گیری بدون شخص بلکه برای آنچه هست و ارائه هست در تمیز آن چه در مکشوفات چه در مطالعه چه در رهنمود ها چه کتب دیگر این فکر و حس انسانی هست که میزان آن را در خود دریافت میکند که کدام کلام در او چه حسی و چه رهنمودی و چه یا آرامش یا معنویت و غیره ایجاد میکند.