حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

جهان در بر جنگ پرچم صلح و فانوس روشنایی بخش

ای ارابه ران آرام بران

ارابه را بر عکس بران

برگرد زتاریخ از چو قصه

که زمین دارد پر زغصه

زارابه بران برگرد زتاریخ

نداند کی بودو کی گذشته

نداند کی آینده گذشته

به ارابه ران تاریخ

به ماشین ارابه زتاریخ

اگر ایستگاه هست  توقف

که زمین هست جای بس تاسف

همی باروتو سلاحو جنگهایی

جدایی آدمها از هم در زجنگها

چه آسان میریزنند نقلو نباتی

زآدم رد شدن شد قهرمانی

قهرمان جنگ در پی حمله

همه جانها فدای این حمله

چه جانها که رفت بر تابوت

زتابوت جنگ هست باروت

مانند بازماندگان کابوس جهانی

جهانی که پرچم صلح را کرد آتشفشانی

جهان قدرت از رد شدن ها

خواب زمستان دارد آشفته شدن ها

زخوابی در جهان گر نظر کن

که فانوس روشنایی را روشن زجهان کن

جهان همی در شب زنوری

زنور فانوس همچون طلوعی

شاعر-حسام الدین شفیعیان

طلوعی نو هست

لالایی دردها بخواب ای زخم در دل دریا

بخوان ای دل آواز گمشدن ها

بباران ای آسمان بغض دلتنگی را

وسعت کلمات سد اشک راه دریا

باران با تمام دلتنگی هایش رنگین کمان زیبایی است

پشت تمام رنج ها طلوعی نو هست

حسام الدین شفیعیان

ستوده باد فصلی نو

شاخه های بهار  درختان بهاری و گلفشانی فصل

پاییزی یا زمستانی یا تابستانی که فصلی دگر دارد

نغمه خود را به فصل ها بدهیم

بهار هم شکرانه شکوفه ها میشود

تابان خورشید و خورشید تابان در آسمان

شعله سرکش در پرتو هایی درخشان

ستوده باد فصلی نو در رویش

جهان زندگی بر ماشینی

جهان در پیچ خطرناکی میرود

عاطفه خشک میشود

زندگی ماشینی له میکند

چرخه ثروت را نگر طبقات فاصله ای

فاصله های طبقاتی

و بی اعتمادی ها زیاد شده

و حقیقت گم میشود

جهان چسب زخم میخواهد

چرخه له کننده اقتصادی

حسام الدین شفیعیان

طرح شعری در درون چو بافتن قالی زدی

قالی زدست بافت زننده خود درون خود برون زخود 

درون زطرح آن نگر برون زنقش آن نگر

به دور ضربه ها نگر زطرح رنگ ها نگر

درون موج قالی از گلی برون زند زخود

زخود برون بیا دگر زقالی از  به بافتنی

درون شهر خود نگر به موج خود نگر زخود

زخود زطرح قالی از  رنگین کمان عالی از

نگاه کن پنچره را نگاه کن پرنده را

قفس درون شعر خود درون قفس زشعر خود

به تن زقالی خود زدی

زخود برون درون زدی

برای شعر من بخوان برای شعر نو زنو

زنو برون زواژه ها نگر زطرح  سازه ها

زسازه نو به نو زدی زشعر درون برون زدی

به تیک تاک لحظه ها به ساعتی شنی شدی

درون تاب زندگی روان ز طرح خود شدی

نگاه کن نگاره را نگاه کن نگاه را

نگاه نو زنو نگر زفصل خود برون نگر

اگر که حرف را زدی جمله به قالی طرح زدی

درون طرح قالی از حرف نگاه زطرح زدی

شکوفه میدهد درخت درختان نو زدی

زنقطه ها به نقطه ای تو پل زدی برون زدی

حسام الدین شفیعیان